سلام مامانا یه درد و دل...یه هفته شمال بودم خونه مادرشوهرم چقدر خوب غذا میخورد پسرم ،خوب شیر میخورد، اونم با اشتها اصلا خودم هنگ بودم خوبم می‌خوابید بیهوش میشد خودش یعنی اینقدر راحت بودم اونجا اعصابم راحتتتتت...الان باز دوباره اومدیم کرج خونمون همون آش و همون کاسه شبا مکافات داریم از بس تو خواب نق میزنم شیر که هیچی اصلا یکم غذا میخوره فقط . مادر شوهرم اینا میگفتن این بچه که خوبه همه چیزش چرا الکی حرص میخوری دیگه نمیدونن اینجا دهنمو صاف می‌کنه ۹۰تا شیر بخوره

ارامش را بچه ها بهتر ما میفهمن

چهاردست وپا

سلام پسر منم ده روزه اینجوری شده همش نق میزنه میخواد بغل باشه شیر نمیخوره غذا نمیخوره ‌شبا نمی‌خوابه الان ۹ماه و ۱۵روزشه نه سینه خیز میره نه جهت دست وپا

اونجا احتمالا چون روزا بیشتر باهاش بازی میکردن شب خسته میشده خوب میخوابیده پسر منم میبرم خونه خواهرم یا مامانم زیاد باهاش بازی میکنن شب خوب میخوابه ولی خونه خودمون هر دوساعت شبا بیدار میشه نق میزنه

بخاطر اونجا شلوغ بوده راحت بوده خونه خودتون دیگه تکراری هست

شاید ب خاطر اب و هوا بوده من خودم شمال میرم حال و روزم خیلی خوبه بهتر غذا میخورم
بلاخره الودگی نیست بچه هم میفهمه

کلا بچه ها جاهای که میری ساکت هستن خونه لج میکنن با آدم

عزیرم اونجا استرس نداشتی همون غذا بوده که به موقع میخوردی ارامش داشتی