۶ پاسخ

دست تو درد گرفت ببین اون طفلک چی ب سرش اومد
عجب شاهکاری کردی افرین

حالمو بد کردی.
اینجور وقتا محکم بزن توو سر خودت.
بعدشم ببخشیدا، یبار یهویی بزن توو سر شوهرت که بفهمه با سر بچه چه غلطی میکنه!

منم گاهی خیلی بد اعصابم خورد میشه ولی پسر من خیلی دل نازکه یه کوچولو حتی دعواشم کنم گریه یا یه کوچولو بزنم تو پاش گریه میکنه شده که بیش از حد کنترلمو از دست دادم که زدم تو صورتش ولی هیچ وقت تو سر بچه نزن

دست پابزن سرنزن خواهر چیزی نمیشه انقدراذیت میکنن

اشکال نداره مریض بودی دیگه از این کارا نکن سیلی بزن دستو پاهاش بزن ولی تو سر بچه نزن گناه میده خیلی 🥲

هیچ وقت تو سر بچه نزن
تو دست و پای هم نباید بزنی ولی وقتی دیگه خیلی قاطی کردی به دست و پایش بزن
سر جای حساسی هست

سوال های مرتبط

مامان گل پسری مامان گل پسری ۳ سالگی
اینکه ترس و استرس خیلی شدیدی دارم برای بچه‌ی بعدی طبیعیه ؟ شماهم مثل من مادرین بچه خیلی دوست دارم ولی نمیدونم چرا اصلا نمیتونم بهش فکر کنم دلشوره دارم حس میکنم همه چی یادم رفته و هیچ کاری بلد نیستم و اینکه نه‌ماه میخام باوجود یه بچه ی دیگه باردار باشم حس میکنم خیلی چیز عجیبیه و حس ضعف و تنهایی میکنم . نمیتونم از حسم بگم ولی من برای پسرم اونقد ذوق و شوق داشتم سر یکماه نشده از عروسیمون آمادگی کامل داشتم و فوری باردار شدم از ته دل بودم اونقد با شوق لباس بخر سیسمونی بخر اونقد تحقیق میکردم کل بارداریم میدونستم چی بخورم چی نخورم ازین دکتر ب اون دکتر کلی به خودم می‌رسیدم همه چی عااالی گذشت با وجود تموم سختی هاش چون واقعا بارداری سختی داشتم ماه آخر کهیر زد کل بدنم تو گرما حساسیت ب جفت داشتم چهار ماه اول شبیه معتادا بودم اونقد ک حالم بهم میخورد و بد بودم گوارشم خیلی بهم ریخته بود خیلی اذیت شدم واقعا از همه نظر . حتی اصلا نفهمیدم چجوری بچمو بزرگ کردم خیلی تنها بودم از اول و باسختی بزرگش کردم اونقد لیست غذاهاشو‌ می‌نوشتم و با ذوق درست میکردم ولی بخدا الان حس میکنم بلد نیستم هیچ کاری هیچی یادم نمیاد از اون دوران . شوهرم تا اسم بچه دیگ میاره واقعا کلافه میشم اصلا فکر میکنم نمیتونم دیگه ، شماعایی ک تجربه دارین بیان بگین واقعا چیکار کنم ک بتونم یروزی باهاش کنار بیام و بخام