از دیشب نخوابم...بیمارستان هم بودم ازامبخش هم زدم ولی چشمام رو هم‌نرفته ..همش تو اتاق بودم شام نخوردم حتی دست و رو نشستم
دلم میخواد مدت ها تنها بمونم بدون بچه حتی

سلام عزیزم خوبی یه دفعه یادت کردم خوبی حالت بهتره

امیدوارم خدا ب دلت ارامش بده

هرچند رو ب رو نشی باهاشون خیلی بهترع
بدنت خیلی کم اورده .چ سخت.لعنت ب همچین مادری

اونا نقطه ضعفت پیدا کردن
ولی خوشممم اومد همسرت عجببببب جوابی بهش داده
حیف ک خیلی زود وا میدی
طلا ک پاکه چ منتش ب خاکه
و ای کاش همون لحظه دوبارع میرفتی ب پلیس میگفتی و شکابتش میکردی

عزیزم من الان کل زندگیتو خوندم وای چقد زندگی سختی داشتی 😔😔😔 میتونم بگم فقط خدا کمکت کنه .خدا شوهرتو برات حفظ کنه برات از جون ودل مایه میذاره .قلبم ب درد اومد هیییی خدااا

باید گفت خدا مادرتو به راه راست هدایت کنه

من تاپیکات خوندم ولی متوجه نشدم دعوات با مادرت برای چه موضوعی هس

تو تاپیکات ننوشتی اخه چرا با مادرت مشکل داری

عزیزم قوی باش شوهرت و پسرت کنارت هستن از اون مادرت هم نگذر ایشالا خدا جواب کارش میده

دقیقا عین من از بس شوهرم و بچه هام خستم کردن از همشون متنفرم مثل کلفت باید خدمت کنی آخر سر هم هیچی انگار هیچ خدمتی نکرد

چرا عزیزم