اضطراب جدایی از مادر
بچه ها تا شش ماهگی فکر میکنن خودشون و مامان یه نفرن. از ۶ ماهگی کم کم اینو میفهمن که من و مامان دوتا آدم مجزا هستیم. ولی مامان کسیه که من پیشش جام امنه. برای همین از طرفی خوشش میاد که میتونه خودش برای خودش تنهایی بره همه جا رو کشف کنه از طرفی باید هر چند لحظه نگاه کنه ببینه مامان هست که حس امنیت بگیره و دوباره ادامه بده. مامان نباشه میترسه. این میشه اضطراب جدایی.
از ۶ ماه شروع میشه تا ۹ ماه اوج میگیره. اگه درست رفتار کنین تا یکسالگی از بین میره.
نکته دوم اینکه بچه ها تو این سن نمیدونن تداوم وجود چیه. فک میکنن وقتی چیزی نیست یعنی از بین رفت و دیگه هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت قرار نیست ببیننش. اینکه مامانو نبینه یعنی مامان دیگه وجود نداره. علت گریه کردنش همینه.
یه راه خیلی عالی بازی قایم موشکه. خیلی باهاش قایم موشک بازی کنین. اینجا هم پیشنهاد داده.

ارههه چ جالب.منم خیلی بازی کردم و بچم نباشمم ساکته

مرسی گلی بهش نیاز داشتم😍
قبلا پیش مامانم و بابام میموند
اما دو ماهه که اصلا نمیشه حتی وقتی خونم باید بغلم باشه موقع غذا هم همینطور

من احساس میکنم پسرم خیلی بهم وابسته نیست از سه ماهگی اش رفتم سرکار
من نباشم گریه نمیکنه

چه جالب👌 ممنون🫶

رفتار درست چیه میشه یادم بدی

ای جانم به این فرزند که همه چیش شیرینه❤️

خیلی مفید بود عزیزم

مرررسی ک هسی💕😍

😅پسرم از بس با هم با پتو دالی موشه کردیم گاها که خوابه اما ممکنه خیلی عمیق نباشه خوابش ،تا پتو رو میندازم روش می‌خنده🤣🤣🤣یعنی فک کنین چشماش بسته س ها ولی خنده ش میگیره فک می کنه دالی موشه س
چند بارم ک‌کلا بیدار شد و بازی دلش خواست🤐

وای من دیروز بچه خواهر شوهرمو بغل کردم( چهل روزشه) دخترم بغل عمه اش بود یدفعه سرشو برگردوند دید زد زیر گریه و میگفت منو بغل کن اصلا فکر نمیکردم بفهمه

منیکه همیشه درحال قایم موشک بازی ام و خیلی دوست داره🤤

وای دختر من حتی موقعی خواب هم هست هی منو چک میکنه نباشم بیدار میشه و گریه

آخودااااااا من فداش بشم که الان دقیقا تو همین دوره‌س
همین نیم ساعت پیش خودش داشت بازی میکردا. تا رفتم تو آشپزخونه با گریه راه افتاد دنبالم
مامان فداش بشه الهی. ای خدا🥹