با تمام سلول های بدنم درکت کردم.از صب تا شب با هزارو یک چیز سر کله میزنیم آخرشم که میان خونه میگن مگه چی کردی ؟!خدا نکنه این وسط یکی دوبارم داغ کرده باشی از خستگی زیاد دیگه مگه ول میکنن
تا میای دردل کنی میگن چیه واسه بچت کردی چرا منت میذاری .
عزیزم راه های دفع خشم رو امتحان کن ،مثلا دور از چشم بچه ات به یه بالش مشت بزن یا گریه کن و خودتو تخلیه کن ،حتما حتما هم با با مشاور شده تلفنی صحبت کن حتی اگه راهکار جالبی هم نداد همین صحبت کردنت باعث میشه خیلی آروم بشی و حتی تنفس های عمیق قبل از خواب خیلی تاثیر گذاره
من داشتم دیوونه میشدم تا اینکه با اسنپ دکتر مشاور نوبت گرفتم تلفنی چت کردم و صحبت کردم و خیلی خیلی تخلیه شدم
درکت میکنم منم همینجوریم انگار بی ارزشم و کارهام به چشم نمیاد
مادر بودن یعنی این 😁چون همه ی ما همین هستیم
من خیلی خسته میشم گریه میکنم دوتا گیر هم به همسرم میدم. واقعا اروممیشم
با بند بند اعضای بدنم میفهمت خدا قوت باید بهت بگم خیلی سخته
دقیقا همین امشب ما رو توصیف کردی
به شوهرم میگم واقعا اینکه میری سرکار و فکرت از بچه دوره خیلی خوبه و آرامش میده به آدم، برداشته میگه باید دیگه قبول کنی که زن خانه داری، وظایفت همینه😒(آخه همیشه اصرار داره که برم سرِ کار ولی من مخالفت میکنم)
بهش میگم چرا گارد میگیری، خب حق دارم خسته بشم، ناراحت بشم، بهم بریزم، شب و روز تو خونه و درگیر، اعصابم ضعیف میشه والا
منم درحال سرکوب خشمم هر لحظه عزیزم، تنها نیستی❤️🩹
قربونت برم منم اینجا کسی رو ندارم داغون داغونم از خستگی گاهی سر سلنا داد می زنم می دونم کارم اشتباهه ولی واقعا خسته ام از شب تا حالا دوساعت خوابیدم از سرگیجه و خستگی می میرم
ولی من زیادم از خود گذشته نیستم نمیدونم خوبه یا نه ولی خب واقعیتم همینه ذاتم اینه نمیتونم بیشتر از ظرفیتم از خودم کار بکشم...من خونه ی خودم بودنی هر موقع خسته میشم از بچه داری زنگ میزنم به همسرم که بیا خونه ظرفیت من تموم شد و اونم زودی میاد و بچه رو نگه میداره و حتی غذارو از بیرون یا سفارش میده یا خودش میپزه و من حموم میکنم یا میخوابن یا هم میرم یه دوری بیرون بزنم...این تقریبا یه روال شده برامون و همسرم مشکلی با این قضیه نداره چون افسردگی بعد زایمان حاد گرفتم من،دکترم به همسرم گف خانومت باید بستری شه تو تیمارستان یه مدت همسرم گف عمرا اجازه بدم دکتر هم گف پس یادت نره علاوه بر شوهرش باید براش پرستاری کنی...تو خونه ی مامانمم که اکثرا یه هفته یه هفته اونجام بیشتر وقتا بچه رو اونا نگه میدارن و من به کارهای شخصی و مورد علاقه ی خودم میرسم و اکثرا بیرونم....مهم نیس بقیه در موردم چی فکر کنن.نالایق،وظیفه نشناس،بی محبت اصلا هر چی،من دلم نمیخواد قوی باشم و دوروبریام با این اخلاقم راه میان
منکه کلن بی حس شدم ی دختر ۵ساله لوس وبهانه گیر نق نقو با ی مادرشوهر پیر فضول پرحرف ک باخودمون زندگی میکنه با ی پسر بداخلاق ۵ماهه نمیدونم ب کدومشون برسم 😮💨😮💨
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.