۲ پاسخ

ماهلینم از صبح بی بهونه گریه میکنه
همیشه رفتن مصطفی رو میبینه ولی عکس العمل نشون نمیده باهاشم بای بای میکنه
صبح همین ک مصطفی رف شروع کرد به جیغ زدن بهونه باباشو گرفتن
زنگ زدم مصطفی بعد 40دقیقه برگشت کل این 40دقیقه گریه میکرد اشک میریختاااااا
تا مصطفی اومد بغلش کرد اروم شد
ولی وقتی خواستم بخوابونمش هی میپرید هی نق میزد تا میزاشتم تو تختش بیدار میشد مرررردم ینی
الانم خوابش میومد الکی جیغ جیغ میکرد هیچ وقت اینجوری نبود
دررر نتیجه حتما اینم از فرایند رشدشونه دیگه چیکار کنیم

احتمالا واسه همون سرماخوردگیشه که بد اخلاق و بد قلقی می‌کنه دختر منم دقیقا دو شبه تب داره موقع تبش بیقرار میشه هی گریه می‌کنه

سوال های مرتبط

مامان یارا مامان یارا ۱ سالگی
دیروز یارا یه کارایی می‌کرد که بهم بفهمونه مامان ببین چقد بزرگ شدم؟ 🥹

دیروز تو بغلم نشسته بود که سرشو شت کوبوند به دماغم. خداروشکر اون چیزیش نشد ولی دماغم خیلی درد میکرد. دماغمون گرفتمو ادای گریه درآوردم اولش خندید بهم بعد دید من ادامه دادم شروع کرد ب گریه 🥺😭. حالا من دارم آرومش میکنم ک خوبم ببین مامان چیزیش نشده😘 (بچه‌م ناراحت شده بود🥹)

تو ماشین بودیم ی خانومی با چادر داشت میرفت مسجد که بهش توضیح دادم خانم میره مسجد تا نماز بخونه.
(یارا موقع نماز خوندن مادرم میره میشینه کنارش و دستشو بحالت تکبیر میبره رو گوشاش و میگه «اَک» همون الله اکبر😁) که گفت اَک! بعدش هرجا مسجد میدید ک گنبد داره میگفت اَک
😁

رفتیم مرکز خرید شهربازی و کلی کیف کرد با اینکه ی ذره ترسیده بود از یکی از بازی‌ها و اگه چندماه پیش بود و می‌ترسید حتما گریه میکرد ولی گریه نکرد و وقتی بهش توصیح دادم و خندیدم اونم خندید 🥰😘 (آ قربون پسرم بشم بزرگ شده بچه‌م)

بعدشم رفتیم پیتزا خورد. گوشتشو میذاشتم تو نون کنار پیتزا با قارچ خیلی دوست داشت.

برگشتنی هم هی بغلم می‌کرد هی پا میشد می‌نشست تو بغلم و نیگام می‌کرد و می‌خندید و بازم بغل... اصلا دلم براش قنج میرفت....

نوشتم یادگاری بمونه اینجا❤️