شما جای من بودین چیکار میکردین ؟ با جاریم و مادر شوهرم تو یه ساختمونیم بعد جاریم یه پسر ۴ ساله و یه دختر ۳ ساله داره که هر وقت دختر منو ببینن میزنن اصلا هم براشون مهم نیست از کجاش مثلا یه بار باطری پرت کردن خورد تو سر بچم یه بار از پله هل دادن افتاد یا مثلا بچم داره راه میره میرن هل میدن میافته زمین یا یکیش دست بچمو میکشه یکیشم پاشو یا مثلا هر چیزی که دستشون باشه پرت میکنن سمتش یا میخوان دراز کنن تو چشم بچم ....‌ واقعا از دست این کاراشون نمیدونم چیکار کنم مامان شون هم که اصلا انگار نه انگار فقط تماشا میکنه چند بار خودم و شوهرم به بچه ها تذکر دادیم ولی بازم کار خودشون رو میکنن.... ادامه پایین مینویسم

امشبم بچم نشسته بود اومدن لپش رو محکم کشیدن هم چنگ افتاد هم قرمز شد مامانشونم هم داشت میدید منم به شوخی رفتم لپ بچش رو اروم کشیدم گفتم دوست داری منم لپ تو رو بکشم مامانشم بهش بر خورد بچشون برد خونشون .... واقعا نمیدونم چیکار کنم دیگه

مقصرش شمایید

من سر بچم با بچه دو ماهم شوخی ندارم چ برسه سه و چارساله دواشون کن بابا مگ بچه دورازجون بی صاحاب گیر اوردن جای تو عصبی شدم من بچه خاهرشوهرم همسن پسرمه امشب گوششو کشید انقد خود خوری کردمو عصابم خورد شد چ برسه این کارا
بچه خاهرمم شاهانو اذیت میکرد دواش میکردم

این چه کاریه دیگه؟یکی دست میکشه و یکی پا،اونوقت مامانشون هیچی نمیگه و نگاه میکنه؟؟اصن نمیتونم درک کنم،اما اگه من بودم و میدیدم بت تذکر درست نمیشه،اول یه حسابی میزدمشون به جای اون مادر بی فکر،بعدم قطع رابطه میکردم،خیلی مراقب کوچولوت باش،چون واقعا در امان نیست

با مادرشوهرم و 3 تا از جاریام ی ساختمونم
همشونم بچه دارن
جرات نمیکنن با صدا از جلوی درم رد بشن😂

رابطه رو کم کن کم برو بگو بچم اذیت میشه خوابش میادخسته ایم کاردارم بهونه بیار۲۴ساعت بالاسربچت باش تا دست درازکردن دستشونوبگیر بگو نکن بروپیش مادرت پررو بااخم بذارناراحت بشن ازبچه عزیزترهم مگه داریم شکممون پاره شده بچه آوردیم مردم بزنن

با هیچکس سره بچه ات شوخی نداشته باش برخورد جدی کن خودشو جمع کنن

یا خداااا مواظبش باش اینا وحشی ان ک

وقتی میان خونتون اصلا پسرت رو تنها نزار که بهش دست بزنن بعد از چند بار دیگه خودشون نمیان

منم اوایل خونه عروس خاهرم میرفتم و پسر من ۴ ماهه بود و پسر اون ۱ نیم ساله بود دیدم میخاد با جفت پا بره روی پسرم همچین فریادی کشیدم سرش از ترس رفت قایم شد تا الان که الانه همش ب روی مامانش میارم که بچه ات میخاست پسرم خفه کنه که مواذب رفتار پسرش باشه که دیگه سمت پسرم نیاد وگرنه جرش میدم

اگر صحبت کردی و اثر نداشته، چندبار وقتی بچه‌ها میخوان بیان خونه‌ت بهونه بیار، بگو خاله الان داریم میریم بیرون، الان دخترم خوابه، الان سرما خورده و...
اجازه نده بیان خونه‌ت، کم‌کم مامانشون میفهمه نمیخوای بیان خونت و خودش اجازه نمیده بیان

چه جاری بیشعوری

بعدشم بهش بربخوره بچهاشو تربیت کنع

دخترتون صداشونو میشنوه بیقراری کنه ک بره با اونابازی کنه؟
اگر اینطور نیس ینی متوجه حضور اونا نیس ک اصلا نزارش از درخونتون بره بیرون
خیلی مواظبش باشین چون هرسه تای اونا بچه ان در هرصورت خطرو متوجه نیستن یاپپ اجاز نده بره چون اگه جاریتون قرار بر حرف گوش کردن باشه این وضع تربیتیش نبود

امنیت جانی نداره بچت یه بار خیلی جدی با جاریت صحبت کن یعنی چی بچه ها نمیفهمن مادرشون باید تذکر بده
اگه اینطور نیس اصصصصلا رفت و آمد نکن به هیچ عنوان