مامانای زیبا و صبور اومدم براتون از تجربه ختنه بگم برای اونایی که هنوز گل پسراشونو ختنه نکردن منم مثل همهی مامانا استرس وحشتناک داشتم از بس همه بد میگفتن در موردش و گریه های بعدش😒😣پسری رو با شوهرو مامانم و داداشم بردیم😅اول امپول بی حسی که زد دو بار زدن گریه یکرد یه ذره دستشو گرفتم براش لالایی که دوست داشت گذاشتم اروم شد بعد بی حسی دکتر شروع کرد اصلااااااااا متوجه نشد حتی وسطاش خوابید 🥹🫀دیگه تموم شد پانسمان کرد اومدیم خونه من همچنان استرس از ادرار اولش میترسیدم دیگه تا اوردیمش خوابید چون قبل بردن بهش استامینوفن داد بودم اوردم بقیه داروهایی که دکتر داد دادم بهش شیرشم دادم خوابید بعد که بیدار شد بازش کردم دیدم دیش کرده و خداروشکر اصلا گریه نکرد و بازهم دفعه دوم سوم هم ادرار کرد متوجه نشدم بچه الان سه روز میگذره شکر خدا ارومه مثل قبلا انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده و من خداروشکر میکنم که نه بچه نه خودم هیچکدوم اذیت نشدیم 🥹😍😍😍😍البته وقتی بی حسی دکتر زد یه ده دقیقه بیست دقیقه صبر کزد بعد باباش گفت یه ده دقیقه دیگه بیشتر باشه انجام ندین تا خوب بی حس بشه 😂😂چون استرس داشتیم 😉😅😅😅

۶ پاسخ

واییی من ایقد استرس دارم برا ختنه دیروز آمپول زده بچم تب داره 😥خیلی اذیته گفتم دگ ختنه نمیکنم تا پنج شش ماه

منم خیلی استرس دارم

خدارو شکر منم‌میخوام ببرم استرس داشتم

بسلامتی حلفه انداخت یا نه چجوری ختنش کرد

خدا رو شکر

کجا بردی برای ختنه منم انشالله بعد از ۴۰ روزگی میخوام ببرم

سوال های مرتبط

مامان لبخندم🩷🧸 مامان لبخندم🩷🧸 ۵ ماهگی
بالاخره ماهم از غول واکسن دوماهگی گذر کردیم😮‍💨🤕
نرگس نازم مامان قربونت بره بعد واکسن یه کوچولو گریه کرد سریع بهش شیر دادم با جغجغه سرگرمش کردم آروم شد همونجا هم استا دادم بعدش رفتیم خونه مادرشوهرم نرگس بی حال شده بود رنگ پوستشم تیره و زرد شد رو پام خوابید پایین میذاشتم بیدار میشد در صورتی که قبلا اینجوری نبود به سه ساعت تب کردناش شروع شد لباسش و کم کردم هر یک ساعت هم کمپرس سرد میذاشتم تا شب فقط خواب بود و تب می‌کرد ما هم مواظب بودیم که خنک نگهش داریم خلاصه نصف شب دیگه درد پاهاش شروع شد همش گریه میکرد منم بیدار بودم دیگه کلافه شده بودم که چجوری آرومش کنم بعد دو ساعت دوباره رو پام خوابید منم پریودم کمرم داغون شد فرداش سرحال شده بود ولی همچنان یکم تب می‌کرد از بعدازظهر دوباره گریه ها شروع شد وقتی حوله گرم میذاشتم رو پاش آروم میشد تا شب داستان همین بود منم دیگه کلافه و عصبانی از کمردردم دیگه شب شوهرم به دادم رسید جاروبرقی روشن کردیم خوابید دوباره از درد بیدار شد حوله گرم و دیگه از روپاش برنداشتم گذاشتم بمونه تا صبح خداروشکر سه ساعت پشت هم خوابید دیگه تب هم نکرد ولی دو روز پرماجرا برای من بود پر از خستگی و استرس انقد حواسم پرت تب نکردنش بود که یادم رفت نوارم تموم شده صبح مجبور شدم پوشک نرگس و بذارم🥴
بمونه به یادگاری از اولین تجربه واکسن نرگس خانوم🩷💛💉
67 روزگی واکسن دوماهگی🍂
مامان رادوین👩🏻‍🍼 مامان رادوین👩🏻‍🍼 ۳ ماهگی
تجربه ختنه پارت ۲
بعد بچه رو از ما گرفتن و بردند داخل اتاق و گفتن طول عمل کاملا خوابه نگران نباشید اگرم بعد از بی حسی بیدار بشه صدام میکنن برم دخل شیرش بدم دوباره میخوابه. همینم شد من پشت در بودم دیدم صدای گریش بلند شد گفتن فعلا فقط سری رو زدیم کاری انجام نمیدیم تا وقتی بیداره بیا شیرش بده. شیرش که دادم دوباره گفتن بیرون منتطر بمونم و ازونموقع تا وقتی پرستار اوردش بیرون دیگه هیچ صدایی نیومد
یکی دوبار هم که در باز شد دیدم رو تخت خوابیده و دارن کار انجام میدن دکتر و پرستار
من مدام منتظر بودم صدای گریه یا جیغ از نوزادا و نوزاد خودم بشنوم اما خداروسکر هیچکدوم اذیت نشدن و گریه نمیکردن🥺
ویتی اوردنش بیرون بردنمون تو یه اتاق و گفتن پوشکش کنمو شیرش بدم تا بیان پانسانشو چک کنن اگر مشکلی نبود ببریمش خونه
اون لحطه بچم یه ناله های بیجون و ریزی میکرد و دست و پا میزد اما به محض اینکه به سینه گرفتمش دوباره اروم شد و خوابید

منشی اومد پانسمانشو چک کرد گفت عالیه و دوباره مراقبت های بعدو برام توصیح داد و همزان با سرنگ بهش اب جوشیده سزد شده میداد گفت برای اینه که مواد از بدنش زودتر بره بیرون.
پسر من بعد از سه چهار ساعت که اثر مواد بی حسی از بدنش رفت در حد ناله کردن نارومی کرد که خداروشکر صرفا با شیر خوردن اروم میشد و حتی نیاز نبود بهش استامینوفن بدم
در حدی که چون هنوز مواد تو بدنش بود پوشکو اخر شب ساعت ۱۲ و ۱ باز کردیم دیدیم اولین جیششم کرده و باورمون نمیشد چون طبق گفته های بقیه انتظار داشتم کلی جیغ بزنه و نارومی کنه
)مراقبت ها پارت بعد)