خداییش چرا زمان نمی‌گذره واسه ماهایی که استراحت داریم خیلی دیر میگذره خسته شدم دوست دارم خودم دوباره زن خونه باشم به شوهروبچه هام برسم مادرم ومادرشوهرم همش به همدیگه پاس میدن همو یکی هست همش منت روسرم می‌ذاره یکی نمیادومنت نیومدنش همش روسرمه کلافه شدم ازکاراشون به خدا هرچی می‌خوام بی خیال باشم نمیشه گفتم بهشون برین خودم هستم خستم کردین 🥲🥲🥲🥲🥲

واقعا خیلی سخته زیر منت کسی باشی بازم خوبه همونم میان من ک مادرم راه دوره بنده خدا خانواده شوهرمم در حد تلفن زدنن منتظرن تا دعوتشون کنم شاید پذیرایی کنم همه چیزم آماده کنم تا بیان😂😂😂

ای ننه درد منم همینه ،همش استراحت مطلقم ،دلم میخاد خودم کارهامو کنم ،دلم تنگ شده واسه اون روزهایی که کار خونه میکردم وخسته میشدم

منم چون میدونم نمی خوام سربار کسی باشم نشستم خونم شوهرم کمکم میکنه وبعضی وقتها غذاازبیرون میگیره چاره ای نیست بالاخره تمام میشه دوباره هممون میشیم خانم خونه خودمون ازخدا صبربخوایم تازودبگذره

پسرت چند سالش هست من غذا زیاد درست میکنم که یک شب درمیان غذا بپزم واسه پسرت روزها یک سیب زمینی یا غذاهای حاضری درست کن که دلش رو نزنه منم یک پسر 13ساله دارم با یک پسر 19ماهه نمی‌زارم کسی جز شوهرم کمک کنه که منترو سرم باشه تازه بخاطر بارداریم از ماه شش روزی سه بار از هوش میرم 😔

منم استراحت مطلق هستم ولی خودم شام رو درست میکنم آروم آروم فشار نمیارم شوهرم هم شبها که میاد ظرفها رو میشوره جمعه ها نظافت کامل انجام میده نیاز به کسی ندارم

اره بخدا سخته منم استراحتم مادر کنارمه ولی دلم تنگ شده واس کار کردن خودم کارهامو انجام بدم اونم پاهاش درد میکنه خیلی سخته

🥲🥲تنها نیستی

ادم خونه خودش راحته فقط ،بگو شوهرت شبها غذاتونه اماده کنه ،کارهای خونه رو انجام بده

منم شوهرم کمکم میده چاره ای نیست بهتر از غر مادراست

من ک مامانم هنوزم خونمه چقدر ادم خجالت میکشه از مامانم از بابام ک تنهاست

من که از اول بارداریم خونه مامانمم فقط شبا میرم خونمون مامانم میگه حالا بعد اومدن بچه هم۴۰روز اینا بمون بچه یکم بزرگ شه برو 😂😅

منم استراحتم دو هفته رفتم خونه مامانم از حرفاش فهمیدم خسته شده پا شدم اومدم خونه خودم در صورتی که خواستم تا آزمایش گلوکز خونش باشم که پله بالا پایین نکنم

عزیزم همسرت نمیتونه کمکت کنه؟

شوهرت کمکت بده از بیرونم غذا بخر گاهی