۵ پاسخ

دیشب من ب شوهرم میگفتم خیلی خسته ام میگه مادر بودن همینه دیگه 🫤گفتم اع نه بابا 😑کمک کن یه تکونی بده

مادر بود خیلی قشنگه

دقیقا شوهرمن میرفت تو اتاق میخوابید چون سردردداشت برا مریضی🫥😒منک همش غر میزنم میگمممم

انشالله سریع خوب بشی .خیلی سخته خیلی من از ماه قبل مریضم الان 1 هفته هست اومدم خونه مامانم دست به بچه نزدم تو اتاق جدا هستم همش افتادم تو جا برا منم دعا کنید عفونت‌ زده به ریم باید بستری بشم نفس نمیتونم بکشم فقط کارم گریست که از بچم و شوهرم دورم

مادر بودن واقعا سخته

سوال های مرتبط