تجربه زایمان طبیعی
چهل هفته شده بودم خبری از درد زایمان نبود از 34هفته دهانه رحمم یک سانت باز بود باکلی ورزش پیاده روی بازم خبری از درد باز شدن دهانه رحمم نبود رفتم بیمارستان بهم گفت باید تا 41هفته صبر کنی ولی هرروز برای چکاپ بیای تا اینکه منم روز چهارشنبه شب رفتم برای چاپ ضربان قلب بچه تکوناش خوب بود برام سونو بیوفیزیکال نوشت گفت برو انجام بده منم پنجشنبه ساعت 4نوبت گرفته بودم رفتم اونجا که رفتم دکتر بهم گفت بند ناف دور گردن بچه پیچیده منم خیلی حالم بد شد رفتم بیمارستان سونو نشون دادم ازم ان اس تی گرفت گفت حرکت ضربان قلبش خوبه برو خونه منم قبول نکردم هرچی گفتم می گفت دو دور بند ناف مشکل ندارد بعضی ها چهار دور دارن با کلی حذف زدن راضی نشدن منم رفتم ی بیمارستان دیگه که اصلا دلم نمی خواست اونجا زایمان کنم چون بعد زایمان هم ملاقاتی نمی زاشتن منم دلم می خواست خانواده و شوهرم حداقل بعد زایمان کنارم باشن ولی شد من رفتم اونجا تا رسیدم سونو نشون دادم معاینه کرد2سانت بودم گفت 40هفته 2روزت بند ناف زیاد محکم نیست می تونی بااین شرایط زایمان طبیعی داشته باشی منم قبول کردم دیگه بستریم کردن

۳ پاسخ

به نظر من اصلا نرو تامین چون منو با دو دور بند ناف چهل هفته دو روز بستری نکردن گفتن برو خونت هرچی مامانم خودم مادرشوهرم گفتن فایده نداشت منم خونم دوربود الکی هر روز می گفت بیا ان اس تی بده

من فردا میرم از دکترم نامه بستری 40هفته میگیرم حتی شده ب زور😂😂میرم بیمارستان تامین میگم ک هرکاری میکنید من نمیرم بستریم کنید بچم بدنیا بیاد من خونم اون ور دنیاست چطوری هر روز برم تا بیمارستان ان اس تی بگیرم بیام

قدم نو رسید مبارک تو زاییدی من نزاییدم هنوز😫😂کدوم بیمارستان رفتی دختر بیمارستان خوب بود ک رفتی یانه

سوال های مرتبط

مامان محیا کوچولو مامان محیا کوچولو روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت یک
خوب از اولش بگم من من ۳۶ هفته ماما گرفتم و ورزش هامو داد گفت از ۳۸ شروع کن سرویکس آن کمه منم تا ۳۸ کار میکردم اصلا استراحت نبودم از اول تا آخر تا ۳۸ شدم رفتم معاینه لگن دکترم گفت عالیه لگنت دو سانتم باز شدی شیاف برام نوشت گفت برو یک هفته دیگه بیا منم آمدم خونه ورزشهامو شروع کردم با مادرم میترسبدم آخر شب دردم بگیره کسی آن نیست مارو ببره مادرم تا صبح بیدار رو سرم دیگه صبح شد من درد داشتم در حد پریودی ولی کم و بیش دیگه جونم بگه براتون ورزشها رو میکردم و هر هفته دوبارهم میرفتم ان اس تی به خاطر دو دور بند ناف گردن بچه ام ۳۸ هفته ۳ روز بود صبح ساعت پنچ صبح شوهرم آمد از سرکار خونه منو درد گرفته بود ولی ول میکرد منم دیگه گفتم ماه درده دیگه خوابیدم درد هام کن شدن ظهر برا آن اس تی رفتیم بیمارستان ماما گفت خوب نیست بستری شو برو وسایل هاشو بیار شاید زایمان کرد من آماده شدم مادرم رفت خونه وسایل هامو بیاره منم رفتم آن اس تی که هر می‌آمد و معاینه میکرد همون دو سانت بودم آمپول فشار زدن
بیا پارت بعدی ................
مامان یارا مامان یارا ۲ ماهگی
سلام خانوما منم می‌خوام تجربه مو از زایمان بگم #پارت ۱
خوب من 36 هفته و 2 روز بودم که دکترم بخاطر مسمومیت بارداری ختم بارداری داد دکترم گفت ساعت 8 بیا بیمارستان تا ببینیم کی زایمان می‌کنی منم کنم وایی نه من میترسم و فلان گفت پس هزینه بده تا اختیاری سزارین کنیم بیمارستان منم دولتی بود فقط چون دکترم اونجا بود رفتم اونجا
منم چون هیچ کاری نکرده بودم و کلی استرس داشتم گفتم الان نمیرم و ساعت 6 صبح گفت برو پس فقط نذار کسی معاینه کنه خودشم تو برکه بستریم نوشته بود
منم برگشتم خونه و با همسرم رفتیم کادو زایمان گرفتیم😁🤪 رفتم حموم ولی اون شب با همسرم تا صبح حرف زدیم اصلا خوابمون نبرد از استرس از هیجان
صبح رفتم و وای نگم که فضای بیمارستان چقد سنگین بود تو زایشگاه گوشیمو ازم گرفتن که اینجا قانونش اینه منم مامانم پیشم نبود باید هی بهش زنگ میزدم استرس داشتم باید با همسرم صحبت میکردم چقد حالم بد بود اونجا واقعا استرس بدی داشتم بعد دیگه هی فشار میگرفتن و ان اس تیم تا دوساعت خوب بود بعد یهو ضربان بچم رفت 😭 خدا می‌دونه چقد گریه کردم هم استرس اتاق عمل داشتم و این مسئله اضافه شد چقد اشک ریختم واقعا برای کسی ایشالله پیش نیاد 😭😭
مامان نی نی مامان نی نی ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
از هفته ۳۰بارداری تصمیم گرفتم ک زایمان طبیعی کنم ورزشا لگنی و پیاده روی و تنفس شکمی رو شروع کردم هر روز انجام دادن .وقتی ۳۳هفته رفتم سونو وزن بهم گفت بند ناف یع دور دور گردن بچه اس .دکترم گفت ک مربوط ب حرکت بچه اس و ربطی ب حرکات مادر نداره ولی من ک یه جورایی استرس داشتم ورزشا رو دیگ انجام ندادم ..مجدد ۳۶هفته رفتم سونو گفت ک وزن بچه ۲۵۵۰و بندناف هنوز دور گردنشه .خیلی دو دل بودم برا زایمان طبیعی.اول هفته ۳۸رفتم معاینه لگن ک دکتر زنان بهم گفت ک سپتوم واژینال دارم و معاینه لگنم نه خوبه نه بد ولی با توجه ب این ک وزنش کمه بند ناف دور گردنشه و سپتوم دارم زایمان طبیعی ام با خون ریزی زیاد و سختی میشه .بهم گفت میتونم زایمان طبیعی کنم ولی خیلی اذیت میشیم ممکنه برا نی نی هم خطرناک باشه .
دیگ منم ک حسابی ترسیده بودم گفتم من اصراری ندارم اگ سزارین برا منو بچم خوبه پس ب من نامه بده .یه قانون هم دارن تو شهر ما اول میفرستن دردا زایمان طبیعی بکشی اگ نشد بعد سزارین مگر اینک ب پزشک پول بدی .منم هزینه دکتر بهش دادم و نامه بستری رو بهم داد و همون شب بستری شدم ...
مامان مهراد مامان مهراد روزهای ابتدایی تولد
سه روزه طبیعی زایمان کردم
شنبه ساعت هفت صبح که از خواب بیدار شدم رفتم سرویس خونریزی کردم اماده شدم و رفتم بیمارستان دهانه رحمم دوسانت باز شده بود ولی بستری نمیکردن گفتن برو زیر دوش اب گرم و راه برو ساعت ده بیا ساعت ده رفتم هنوز تغییری نکرده بود گفت عصر بیا دیگه امدم خونه و درد داشتم و راه میرفتم ساعتای چهار عصررفتم دهانه رحمم ازدوسانت بع سه سانت باز شده بود ماما گفت میخوای کمکت کنم گفتم اره گفت تو زور بزن بعد دو سانتم اون باز کرد شدم پنج سانت ماما گفت یک ساعت راه برو که بعد بستریت کنم ساعتای شیش عصر بستریم کردن بعد دکتر امد کیسه اب و پاره کرد از اون جا دردام خیلی خیلی زیاد شد دهانه رحمم ب هشت سانت رسید باز ماما گفت بیام کمکت کنم فک کردم مث اون دفعه دردی چیزی نداره تا امد دستشو روی شکمم فشار میداد و اونجا روهم محکم فشار میداد نفسم بند امده بود نتونستم بزارم ادامه بدم. باز خیلی درد داشتم دیگه گفتم دوباره بیاد دیگه فول شدم و باید زور میزدم ساعت هشت و خورده شده بود دیگه زور زدم و ساعت یه ربع به نه بردن منو اتاق زایمان ساعت نه دیگه زایمان کردم