دو باره دارم به شوهرم میگم که میخام برگردم خونمون ازوقتی زایمان کردم خونه بابامم همش میگه چند روز دیگه وایسا الانم میگه تااخر هفته وایسا میگم‌چرا میگه اخه میترسم تنهایی بچه رو نگه داریم😐اخه چ ربطی داره چرا حس‌میکنمددلش نمیخاد برگردم خونه😑😏ینی میگم‌ دیگه برنگردم‌تا به دست و پام بیفته

خب شاید جدی بخاطر بچه میگه من تا ۴۰روز خونه مامانم بودم

بنظرم هرجور شده برو حتی نصف شب خیلی باید حواست و جمع کنی تواین زمونه به دو چشمتم اعتماد نکن🤦‍♀️

چرامابرعکسیم حالامن میگم میخام زاییدم برم خونه مامانم میگه نه 🤣

بچه برای هر دو طرفه به نظرم هر دو طرف باید کاراشو بکنن مرد هم کمک کنه نه اینکه شب راحت بخوابه انگار نه انگار

برگرد خونه ی خودت ۱۵ روزه زایمان کردین بگین خودم از پس بچه بر میام

بنظر من پاشو همین الان اسنپ بگیر برو خونت این تنهایی بش حال داده عزیزم

من جای تو بودم حداقل دو شب میرفتم خونم ک خیالم راحت بشه اون احساس شک برطرف بشه
خیلی جاها نباید ب حرف مردا کرد
ی چیزی از خونه باباتو بهانه کن ک دو شب بری خونه خودت

من که نمیتونم ببرمش خونه خودمون میگه این ۹ ماه اینجا بودیم بعدشم هستیم میگه خونه مامانت بهتره با اینکه مسئولیت خودش بیشتره اینجا ولی حریفش نمیشم بریم خونه خودمون

من جای تو بودم تا چهل روز میموندم
دیگه این دوران تکرار نمیشه بچه نگه داشتنوشب زنده داری بدون کمک خیلی سخته

به حرفش گوش بده والا خوب شوهری داری بخدا قدر بدون

عزیزم چرا فکر بد میکنی مطمئن باش خیلی دوستون داره فقط شاید میترسه از بچه داری و اتفاقاتش به هرحال سخته یه نوزاد رو بخوای بزرگ کنی منم ایران زندگی نمیکنم شوهرم میگه مامانت بیاد سه ماه بمونه گفتم نه بابا یه ماه کافیه میگه نه سه ماه بمونه خب طبیعیه چون میترسه

ن بابا چرا دلش نخاد واقعا بچه نگه داشتن بنظرم ترسناکه اولش😀

شوهر منم میگ بیشتر بمون ولی با اصرار خونواده میگ میاد دنبالم

منی ک دوست دارم بیشتر خونه مامانم بمونم اما از الان میگه نه 🥲

مادرمنم میگه بیا بعد ۱۰همین روزت بریم خونه ما بمون شوهرم اجازه نمیده

من خیلی زود رنج و حساس شدم حس میکنم مث قبل دوسم نداره

وای هم درد منی شما🥲