از یه موضوعی خیلی ناراحتم من خیلی احساساتی و رومانتیکم شوهرم بی احساس و بی خیال
تو دوران بارداریم اصلن بهم اونجوری که بایدتوجه نکرد مثلا یه چیزی هوس میکردم چند روز طول میکشید تا برام بخره ولی جاریم که الان بارداره تماما خوراکی دستشه میخوره کافیه بگه فلان چیزی میخوام هنوز کلمه کامل نشدع تو دستش
ه بالش بزاره پشت کمرش دستشو بگیرع همه جوره هواشو داره یاد خودم میوفتم که باردار بودم هیچ توجه ای بهم نمیشد خیلی ناراحت میشم

خیلی به این رفتارهای جاری و برادرشوهرت محل نده،شوهرم دوست نداره جلو کسی ازاین اداها در یاره،اما تو تنهایی جبران میکنه ،میگه مرد باید جلو بقیه یکم ابوهت داشته باشه راستش منم با این حرفش موافقم،ولی برادر شوهرم جلوی بقیه زنشو حلوا حلوا میکنه،اما زنش بیزار از شوهرش،هر وقت هم خانه خالی میشه برای خودش یکی رو میاره،البته اینارو از زبون جاریم شنیدم،حالا شما بگو کدومش بهتره اینکه مرد مال تو باشه،یا اینکه اسمش از تو باشه عشقش یکی دیگه.

من بارداری باهام خوبه ولی همچین ک بچه به دنیا میاد داد وبیداد ونمیگه تو کی هستی گشنته چته مریضی مردی زنده ای سراولی ودومی همینجور بود سراولی گفتم شاید نادونه سردومی درست میشه دیدم نه بابا بدترشده انگار منو نمیبینه بعد زایمانم اومدیم خونه گفتم الان بم میرسه گل میخره بعد زایمان سختم بغلم میکنه احساسی میشه انگارنه انگار خاک توسرمن کنن دریغ ازیه کمپوت اونم دید همه میخرن بیمارستان خرید وگرنه نمیخرید اونم واسه افزایش شیر خرید بعد اون گ شیرخشک دادم بعد بیست روز یه ماه دیگه نگف تو کی فقط بچه رومیگرفتم خودش غداشو میخورد ومیخوابید همه چی با من نمیگف دو دقه بگیرمش تو غدا کوفت کن توهم ادمی یادودقه بگیرمش فقط بلده داد بزنه

اره. منم همین بودم ی چیزی هوس میکردم خیلییی طول‌میکشید بخره. بدن دخترم الان چندتا لک داره. بعد مبگن الکیه که هوس کنی نخوری بچه‌لک میشه

من ک بار داریم افتضااح بود از نظر روحی داغون بود ولی خوراکی همه چی درجا ماورد برام الانم همونطوریم روحیم صفره

سلام عزیزم.
درکت میکنم ولی یوقتایی ما زنا توقعمون از مردا زیاده میدونی چراا چون کامل میدونیم که اهل چه کارایی نیستن و باز توقع داریم که انجام بدن.
باید قبول کنی که خوب یا بد اخلاق شوهرت همینه و ممکنه هیجوقت تغیرر نکنه حداقل اینجوری کمتر اذیت میشی

منم مثل خودت...