۱۱ پاسخ

پسر من صبح ۱۱ بیدار میشه
ساعت ۳_۴ میخوابونمش تا ۵_۶
دیگه نمیزارم بخوابه
ساعت ۱۱ شب میشه خیلی خوابش میاد
درجا میخوابه
اگه زیاد بخوابونیش دیگه شبا نمیخوابه

باورت میشه تا ساعت چهار یا پنج بیداره😑

عیبی ندارع کم کم درستش کن
مثلا هر روز یه ساعت زودتر از روز قبل بیدارش کن و کم کم زمان بندی کن تو میتونی

تا علان بیداره

منم همینطور

همدردیم عزیزم😭😭

ی هفته تا دوهفته سختی داره
باید هر روز نیم ساعت تا یساعت بسته به همکاری بچه زودتر بیدارش کن و از اونور زودتر بخوابون

برای تنظیم خوابش بهتره یکی دو ماه عصر به بعد حتما خونه‌ی خودتون باشین و مهمونی نرین و مهمون نیاد. یه روتین براش تعریف کنین و به هیچ‌عنوان نذارین ساعت چهار عصر به بعد بخوابه. یه کم استمرار می‌خواد اما شدنیه.

عزیز یه جا خوندم ایه ۱۰۹ سوره کهف خوبه برا خوابیدن با اعتقاد بخون ان شاءالله زود بخوابه

عزیزم خودت باید تایم خوابشو تغییر بدی من بچم یکماه اول همینجوری بود من داغون بودم باباییش خسته بود روزا انرژی نداشت بره سرکار تایم خوابشو خودم تغییر دادم بچه گریه میکرد بقیه میگفتن گناه داره گوش ندادم مثلا وقتی از 9 صبح میخوابید تا 11 من 10 پوشکشو باز میکردم باهاش بازی میکردم بیدارش میکردم سرگرمش میکردم ک نخوابه ی جوری روزا میذاشتم بخوابه ک دیگه ساعت اخر خوابش شش یا شش و نیم عصر تموم بشه گاهی هفت یا هشت گیجه ولی نذاشتم بخوابه باهاش بازی میکنم سرگرمش میکنم دیگه نه و نیم ده که میشه میخوابه تا صبح شما هم بین تایم خواباش هی بیدارش کن خوابشو بشکن تا تایماشو عوض کنی بعد شش عصر اصلا نباید بزاری بخوابه قبلش هر سه ساعتی ی بار بخوابون تا بشه 6عصر

شاید زیاد. میرید شب خونه این اون یه مدت شب حایی نرو عصر ٦ به بعد بیدار باشه تا ١١ونیم

سوال های مرتبط

مامان هامین مامان هامین ۱۴ ماهگی
سلام مامانای گل خسته نباشید یه درد دل باهاتون داشتم پسر من هامین یکسالشه تو این یک سال به غیر از یکی دو بار که شوهرم تو حمام بردنش به من کمک کرد دیگه همیشه خودم هامین رو حمام کردم و همه ی کاراش از پوشک کردن و نگهداری از هامین رو خودم انجام دادم حتی یه روز یه نفر نه خواهر نه مادرم تو نگهداریش به من کمک نکردن شوهرم از صبح میره سر کار تا ساعت ۲ و ساعت ۲ بر میگرده خونه و دوباره ۳ میره سر کار تا ساعت نه شب در کل اگه دو یا سه ساعت هامین باباش رو ببینه ولی همین که باباش رو میبینه انگار نه انگار که من هستم همش گریه میکنه که بره بغل باباش ااون رو خیلی دوست داره نه اینکه من حسودیم بشه نه ولی برام جای سواله یه بچه که این همه من براش وقت میزارم و واقعا از هر لحاظ بهش میرسم و تو این یک سال حتی یک بار هم بهش نامهربانی نکردم پس چطور اصلا علاقه ای به من نشون نمیده دیشب شوهرم خسته بود از سر کار اومد هامین گریه میکرد که باباش بغلش کنه شوهرم هم خسته بود بر می گرده به من میگه معلوم نیست با این بچه چطور رفتار میکنی که علاقه ای به تو نداره واقعا از حرفش دلم شکست والا تقصیر ش
نیست این بچه هیچ علاق ای به من نداره دیشب خیلی دلم گرفت و گریه کردم به حال خودم که منی که این همه به این بچه می رسم و براش وقت می زارم چطوره که علاقه ای به من نداره😩😩😩😩