۱۱ پاسخ

بارداری اولم نزدیک تولدش بود براش کیک گرفتم روس نوشتن تولدت و پدرشدنت مبارک انقد ذوق کرد باورش نمیشد همون لحظه رفتیم ازمایشگاه
خانواده هامونم با کیک و کفش کوچولو سورپرایز کردیم
ولی این دومی رو صبح زود بیبی چک زدم خواب بود بیدارش کردم میخواستم بزنم خنده و گریم قاطی شده بود از بس شوکه بودم اونم میخندید و دلداریم میداد
ب مامانم تلفنی با گریه گفتم
مادرشوهرم اینا هم شیرینی خریدیم رفتیم گفتیم اونجا هم گریه کردم😂

خودش بی بی چک خرید منتظر بود برم بزنم🤣

پشت در دستشویی بود تا بیام بیرون 😂

باخودش رفتم دم ازمایسگاه جواب گرفتیم

هر دو بار خودش رفته برای بیبی چک گرفته منتظر نشسته تا بزنم😂

بیبی چک دوم مثبت بود گلم؟

من بیبی چک رو که زدم زنگ زدم بهش گفتم سر هر دوتارو
سر اولی رفتم تست بتا دادم با باکس گل و یه جفت جوراب و یه پستونک اومدم خونه
سر دومی ازجام نمیتونستم بلند بشم تا ۴۰ روز حال بدی داشتم واسه همین نرفتم بیرون چیزی آماده کنم

رفتن کیک گرفتم با گل بعد که اومد از سرکار سوپرایزش کردم

بهش گفتم امشب رو زودبیا خونه بربم بیرون برحسب اتفاقی نادر زود اومد
منم ی باکس اماده کردم بی بی چک و ی لباس و ازمایشمو کذاشتم اومد خونه لباساشو ک عوض کرد اماده شیم بریم باکس رو بهش دادم

هیچی گفتم دوباره داری بابا میشی

یه هفته ای بود فکر میکردم باردارم حتی آزمایش دادم گفتم مشکوک دوباره چند روز دیگه بیا برای همین کاملا میدونستم اما صبح بی بی زدم مثبت شد سرکار بود سریع براش عکس فرستادم و خبر دادم زود رفتم آزمایشگاه دیگه تا اومد شب شد من تلفنی خبر آزمایشگاه هم بهش داده بودم شب که اومد کیک گرفته بودم و باهم جشن گرفتیم

بی بی چک رونشون دادم همین

سوال های مرتبط