سلام از دیروزی که تو بیمارستان گذشت🥲☁️
انشالله گذر هیچکدومتون به بیمارستان نیوفته بعضی از این بیمارستان ها پرستارا یا ماما ها همشون عقده ای بیسواد دورهم جمع شدن آدم واقعا حرصش میگیره!!
~ اینکه من دیروز دوبار کمردرد پریودی گرفتم به فاصله نامنظم مثلا یه بار صبح یه بار هم عصر ، ولی از عصر شکمم سفت میشد بااینکه حرکات بچم خیلی خوب بود و محکم ولی شکمم سفت بود و زیر دلم هم شروع کرد به درد گرفتن ، دیگه نگران شدم و با دکتر درمیون گذاشتم و گفت برو بیمارستان الزهرا معاینه و نوار قلب 🥲
بااینکه خیلی میترسیدم خداروشکر چیزی نبود گفتن دوباره اگه دردت گرفت بیا😮‍💨

رفتم اونجا و بعد پذیرش که به زور میکردن همشون خسته ، گفتن برم رو تخت صاف دراز بکشم تختی که شیب دار هم نبود چند ساعت علاف کردن که اگه یه همکاری خوشش اومد بیاد دستگاه رو وصل کنه درحالیکه همشون اونجا بیکار نشسته بودن!
بعد یه پرستار اومد و دستگاه وصل کرد به تخت حتی شیب هم نداد و رفت اوایل قلب بچه خوب بود ولی بعدش حس کردم شکمم خیلی سفت شد، نفس کشیدنمم سخت بود ، دستگاه یهو صداد داد مامانم و همسرم گفتن ضربان قلب پسرم رسید به ۵۵ یعنی داشت گریم میگرفت ینی چییی!! مامانم رفت دکتر و پرستار صدا کرد پرستار نیومد :)
بعدش دکتر اومد منو به پهلوی چپ برگردوند و ضربانش اوکی شد !
< ادامه کامنت >

تصویر
۱۲ پاسخ

و اینکه الان برگه سونو و نوار که میبینم تو مهر کارشناس ماما نوشته ورودی سال ۱۴۰۲🙂 ..

واقعا میتونم بگم شب سختی رو گذروندم پر از دلهره و استرس !
~ بااینکه من طول سرویکسم ۴۴/۵ بود تو ۲۵ هفته ولی دیروز یهو درد گرفت و خداروشکر معاینه نکردن قرار بود معاینه کنن ولی اول سونو گرفتن چون جواب سونو خوب بود دیگه معاینه نکردن ولی خب درد داشتم اما الان بهترم.. 🤦🏻‍♀️☹️
خلاصه که به خیر گذشت از این هفته ها استراحتتونو بیشتر کنید و به خودتون برسید و از استرس سعی کنید دوری کنید و مراقب خودتون باشید 🤍🧑‍🧑‍🧒☁️

ایشالا دیگه تا زایمانت کارت به بیمارستان نکشه عزیزم😘خداروشکر به خیر گذشته

دکترتون کیه عزیزم

عزیزم منم بخاطر اینکه دهانه رحمم باز شده بود گفتن برو بستری شو توالزهرا نرفتم گفتم میرم دستکاری میکنن از الان بدنیا میاد اومدم خونه استراحت مطلق دکترم نوشت

من فشارم رفت بالا رفتم بیمارستان خصوصی اینقدر بهم رسیدن و خوب بود خیلی راضی بودم همش بهم سر میزدن فشار میگرفتن رسیدگی شون عالی،بود

من چی بگم ک از ماه چهارم ۱۵ روز بستری بودم دکترا همشون خوبن پرستارا هم بعضیا خوبن ولی بعضیا عقده ای مخصوصن اونایی ک سنشون بالاتره اصلن انگار دیگه انقد مریض دیدن براشون عادی شده یکی جلو چشمشون داره می میره هم براشون مهم نیس😭😭😭😭

عزیز دلم 🥺🥺🥺🫂 خداروشکر که بخیر گذشت، نگفتن مراقبت خاصی باید کنی؟ با دکترت در تماس باش این بینارستانا کلا همینن دور از جونت باید در حد مرگ باشی تا بیان نگات کنن! استراحتتو بیشتر کن استرس بخودت نده من شبا قبل خواب ۱۲دفعه سوره ی قدرو میخونم، میگن تا ۴۰روز ادامه بدی خیلی حاجت میده و آرامشم بیشتر شده ، کلی برای توام دعا میکنم قشنگم انشاالله که بسلامتی میگذرونی این چند صباح باقی مونده رو🩵😘

خدانكنه ادم پاش باز بشه بيمارستان دولتي😏

عزيزم🥲🥺انشالله ديگه اينجور اتفاقها برات پيش نياددد

انشالا سلامت باشی هم خودت هم نی نیت،اصلا استرس نگیر گلم همه چیز از استرس میاد ،این دردا بیشترش تو ماهای آخر طبیعیه البته اگه خیلی زیاد نباشه

عزیزم من این دردارو ازاولش دارم ولی نرفتم بیمارستان گفتم طبیعیه بدتربیمارستان برم معاینه وناخنک بزنن بدترشم

سوال های مرتبط

مامان فراز 🫰🏻✨ مامان فراز 🫰🏻✨ هفته سی‌ودوم بارداری
خانومای قشنگی که نگران انقباض هستید من تقریبا تو این هفته ۳۰ که گذشت یعنی تو یک هفته روزی یک بار شکمم شل و سفت میشد و فقط بهم نفس تنگی میداد بدون هیچ دردی ک خب اون طبیعیه ، ولی دیشب از یه چیزی ناراحت شدم خیلی فاصله ی شل و سفت شدن شکمم کم شد و تند تند شل و سفت میشد و رون پاهام بی حس میشد و زیر شکمم یکم درد میگرفت و سنگین میشد و بهم نفس تنگی میداد و بعدش کمر درد گرفتم که دیدم کمر درد دارم فورا رفتم بیمارستان ازم ازمایش خون و ادرار گرفتن و نوار قلب و اخرش دکتر گفت خداروشکر همه چیز خوبه و این دردای کاذب تو این ماه کلا زیادتر میشه و از استرس و ناراحتی و تنش هم میاد ، که برای من از شدت ناراحتی زیادتر شده بود ، و گفت انقباض واقعی زمانی هست که به طور مرتب شکمت شل و سفت میشه و هر دفعه طولانی تر میشه و هی دردا بیشتر میشه این یعنی انقباض و نشونه ی زایمان ، اگه در روز بدون درد شکمتون شل و سفت میشه ، روزی یه بار دو بار یا سه بار میخواین برای خاطر جمع بودن خودتون بیمارستان برید ولی معمولا طبیعیه و دردای کاذبه ، انشالله که همتون و همینطور من بتونیم تا اخر بارداری بریم و بچمون رو سالم و سلامت بغل بگیریم
مامان رایا مامان رایا روزهای ابتدایی تولد
دیروز بعد اینکه سونو دادم همچی خوب بود تا اینکه عصر دردای من شروع شد دلم مثل دلپیچه شده بود ولی میگرفت سفت میشد بازم چند دقه ول میکرد بعد میگرفت بعد ول میکرد دیگه نفس کم اوردم همش گریه میکردم فک میکردم دلپیچه سادس ولی نبود کم کم کمرم اومد درد دردای بدتر اومدم بیمارستان ازم نوار قلب گرفتن و بچها معاینه شدم جیغم تا خدا رفت 😭😭هیچکس تجربه نکنه الهی همچین دردای وحشتناکی رو... بعد نوار قلب گفتن انقباضه و بستری شدم برام امپول ریه زدن و خیلی انتی بیوتیک و سولفات و سوزن دیگه ب علاوه این ازمایشایی ک ازم گرفتن.. بعد اینکارا شوهرم صدا زدن رفت چنتا برگه رو امضاء زد گفتن ک اگه خوب نشع باید این برگه های سزارین اورژانسی رو امضا بزنی الانم اینجام از دیشب تا الان همش بیست دقیقه نخوابیدم . از درد و اثرات این سرم و امپولا. ازتون میخوام برا منو پسرم کلی دعا کنید. خودم ک همچی رو سپردم ب خدا هرچی خیرو صلاحه اون بالایی درنظر بگیره توکلم بخداست😭🙏🏻..
مامان توکل مامان توکل هفته سی‌وهفتم بارداری
سلام
از دیشب دردهایی شدید ناگهانی داشتم مثل اینکه یه نقر یه نیشگون خیلی محکم‌از شکمم بگیره ، طول شب هم‌گاهی اذیتم کرد و خوب نخوابیدم ، از ظهر شدید شد و شبیه انتقباض شکم البته بیشتر دور ناف .
بیمه ام‌ تامین اجتماعیه رفتم اورژانس مامایی بیمارستان تامین اجتماعی، اونها یه نوار قلب بچه گرفتن ، ماما معاینه کرد گفت دهانه رحمت نرم شده و فقط کلی دعوا کردن برای چی اکمدی اینجا مگه ما ان آی سی یو داریم ، انداختنم بیرون گفتن برو بیمارستان خدمات درمانی که ممکنه زایمان کنی .
رفتم بیمارستان خدمات درمانی کلی دعوا کردن به ماوچه چرا اومدی اینجا ، اصلا چرا اجازه دادی توی این هفته بارداری ماما تو رو معاینه کنه خطرناکه (انگار من دکترم) شکرخدا توی این معطلی ها دردهام ول کرد وقتی تموم شد تازه اینها نوار قلب جنین گرفتن و از روی شکم دکتر معاینه کرد و یه دستگاه گذاشتن برای چک کردن انقباض و گفتن هیچیت نیست فرستادنم خونه.
کسی چنین‌تجربه ای داشته ؟ یکی اکنجور آدمو میترسونه یکی میگه هیچی ، بیمارستان اولی گفتن حتما باید بهت دارو بدن و بستری بشی وگرنه زایمان زودرس میکنی
مامان نازنین ودوقلوها مامان نازنین ودوقلوها هفته سی‌ونهم بارداری
پارت چهارم زایمان طبیعی
هر ۱۰ دقیقه درد پریودی خفیف میاد سراغم و اون دستگاه کنارم شروع میکنه بوق زدن
دو ساعت گذشت تا مخم کار کنه و فهمیدم انقباض گرفتم و اون دستگاه نوار درد منو گزارش میده
یه پرستار اومد یهو بی دلیل سرم داد زد گفت شنیدم با دکتر همکاری کردی و یهو دست کرد تو واژنم. گفتم تو رو خدا با پماد معاینه کن خشک خشک درد داره. گفت اینجا پماد مماد نداریم و چون پرستار چاق بود انگشتهاش هم تپل بودن و کوتاه خیلی زور میزد که دستشو برسونه رحمم و باز فشار فشار فشار. منم چون ترسیده بودم یهو با صدای بلند به خودم گفتم عزیزم تحمل کن تحمل کن تموم میشه تموم میشه بخدا تموم میشه. یهو دلش سوخت گفت عزیزم میدونم درد داره منم دارم کمکت میکنم. اره عزیزم تموم میشه میری خونه.
ساعت ۱۱ شب اومدن سرم رو از دست من و اون دختر کشیدن
گفتن شبها آمپول فشار ب زائو نمیزنیم.
یه پرستار برام یه توپ گنده اورد گفت میخوام امشب فول بشی ها
گفت نیم ساعت موقع درد رو توپ بپر بپر کن و موقعی که درد تداری هی باسنتو بچرخون
از اونجا که من ساعت نداشتم به جای نیم ساعت سه ساعت رو توپ این حرکت رو انجام دادم. و اون پرستار رفت گرفت خوابید .
که یهو جیغ های اون دختر شروع شد
با تموم وجودش جیغ میزد
بی وقفه جیغ زد خودشو محکم میزد
پرستارا اومدن بهش گفتن حقته تا پریود میشی میری شوهر میکنی. از مادرت میپرسیدی درد زایمان چجوریه بعد حامله میشدی.
هر کی اومد یه چیزی بارش کرد
یکی گفت اینو ببین کنارت نشسته جیکش در نیومده هر دوتا سه سانت هستید
ولی اون خودشو به دیوار میزد
دلم براش سوخت بلند شدم یه لیوان آب دادم دستش.