۲ پاسخ

از ۴ ماهگی تا ۲ سالگی پسرم‌درگیر بودم مثل شما، بعد از کلی تعویض دکتر و دارو وکتر بهروز مقدادی با شربت گاویسکون نجاتم داد، اگه عربی روپیدا کنید از ترکش خییییلی بهتره، کاملا رفلاکس رو کنترل میکنه، ضمنا بعد از تعویض ۸ شیرخشک مختلف به شیرخشک هیپ رسیدم، اللته الان نشیدم خیلی گرون شده ولی برای دوره هایی که خیلی اذیته عالیه

عزيزم بهش پستونك بده شده به زور
چون بخاطر رفلاكس دوست دارن مك بزن
دندون دراوردن هم رفلاكس رو تشديد ميكنه. بيشتر اذيت ميشه
دكتر به پسر من نكسيوم داد عالي بود
من خودمم بعد از هر وعده غذا يه قاشق روغن زيتون دست ساز ميدادم بهش
غذا سر دلش نميموند خيلي خوب بود
سرلاك و بيسكو ئيت مادر و. بادوم هم اصلا بهش نده

سوال های مرتبط

مامان حلما مامان حلما ۴ سالگی
پ.ا.ر.ت ۵۶
بهنام اخلاقش نسبت به قبل خیلی بهتر شده بود.....
خیلی بیشتر از قبل هوامو داشت.....
روزام داشت خوب و خوش سپری می‌شد.....
چون هر دو تا زن داداش‌های بهنام بچه‌ای نداشت ن بهنام خیلی اصرار داشت که باید بچه‌دار بشیم....
تا اینکه رفتیم دکتر تا ببینیم چه خبره....
بعد از کلی آزمایش سونا دکتر گفت هر دوتاتون سالمید....
چند تا آمپول داد بهم و گفت هر ماه بیا کنترل....
بهنام خیلی خوشحال بود که مشکلی نداریم....
دوباره دعوت شده بودیم عروسی یکی از اقوام....
دوباره ترس وجودمو گرفته بود که خدایا نکنه بازم مثل دفعه قبل بشه.....
اما بهنام سری خیلی مراعات کرد....
عروسی حسابی خوش گذشت بهمون.....
همه سه دفعه قبل متوجه شدم که یکی دو تا از دخترا بدجوری زوم کردن رو بهنام.....
سعی می‌کردم به خاطر اونام که شده دست بهنامو محکم‌تر بگیرم.....
بهنام متوجه شد....
لپمو ب.وسید فکر نکن نمی‌دونم داری از سادت اینجوری ب.غلم می‌کنیا....
می‌ترسی دخترم مخمو بزنن.....
چرا باید بترسم ....
من به شوهرم اعتماد دارم و می‌دونم که هیچ وقت از راه به در نمی‌شه.....
نمی‌دونم چرا حس کردم بهنام نگاهشو ازم دزدید.....
یک لحظه شکی به دلم اومد....
اما سریع با خودم گفتم نه من فکر ناجور کردم.....