۲۶ پاسخ

برای راه رفتن مستقل جا داره مسیحای منم ب چیزی اشاره نمیکنه ک بخواد حرف زدن هم ژنتیکه بعضی زود بعضی دیر حرف میزنن بچه های دوست ما ۳ ساله حرف زدن قبلش هیچی نمی‌گفتن

ماله تلوزیون دیدنه

فرم نداد پرکنی ؟؟اونا مهمه

ببخشید پسر شما چند کیلو بود؟

نگران نباش طبیعیه پسر منم همینه یبار خیلی خوب کلماتو میگه ی بار هیچی نمیگه

نه اصلا نگران نباش بهداشت غلط كرد بچه خواهر شوهر من نزديك دو سالگي راه رفت خيييلي دير حرف زد و اينكه ٦ سالگي از پوشك گرفتنش

پسر منم هیچ کدوم از این کارها را انجام نمیده نگران نباش همه چیز به وقت خودش اتفاق میفته.

دختر منم مستقل راه نمیره حتی واینمیسته. تازگیا شروع کرده چهار دست و پا رفتن.منم نگران شم ؟!! آخه بهداشت به من چیزی نگف

ببین اگه قبلا میگفت و الان نمیگه به نظرم اشکال نداره پسر منم اوایل بابا رو قشنگ میگفت چند ماه نگفت بعد دوباره شروع کرد

نگران نباش

من مامانم ۵ سالش بوده راه رفتن یادگرفته الان ۵۵ سالشه مثل دخترای ۲۰ساله همه خاله هام پادرد کمر درد دارن مامانم سالم سالم

به ما پرسش نامه دادن پر کردیم اصلا از این سوالا نپرسیدن.فعلا در مورد غذاش و دادن داروهاش پرسیدن.

عزیزم پسر منم یکسالگی نه راه میرفت نه حرف میزد خودتو اذیت نکن انشاالله که چیزی نیست

عزیزم وقتی صداش میکنی بهت واکنش نشون میده؟ اگه واکنش نشون بده چیز نکرات کننده ای نیس، من خواهر زادم ۳ سال و نیم بود تازه حرف زد

پسر خواهر منم تا ۱۰ ماهگی کلی کلمه بلد بود تقریبا همه چی میگفت عمه بابا ماما به به دد جیز امیر و … یه دفعه حرف نزد دیگه تا یه سال و نیم . خیلی بچه ها اینجورین نگران نباش . پسر منم مستقل راه نمیره فقط کنار مبل و تخت راه میره ، به چیزی هم اشاره نمیکنه ولی میگم فلان چیز کجاست سریع نگاش میکنه با چشمش پیداش میکنه

بابا ول کن بهداشت رو بهداشت حرف زیاد میزنه هر بچه ای یطوره من بچه اولم یازده ماهگی قشنگ دیگ راه میرف و جمله میگف ایقد حرف میزد ای پسرم هنوز حرف نمیزنه الان تازه چن قدم میره هر بچه ای یطوره

پسرم موقعی ک باهاش بازی میکنم بش یاذ دادم سلام کنه الان باباش از سرکار میاد بش میکه سلاام دستشو. میاره جلو
بای بای کردن
بوس کردن
بوس هوایی
اینا رو یاد گرفت
چندتا بازی هم یادش دادم

بچه منم الان نزدیک یک سالشه .
اشاره نمیکنه هرچی بخاد یا میره برمیداره یا جیغ و داد میکنه.
مستقلم راه نمیره
بهداشت حرف زیاد میزنه نگران نباش

گلم پسر منم بهداشت اینا رو گف..نگران نباش هروقت امادگیشو داره خودش مثل بقیه بچه ها تکامل پیدا میکنه... پسر منم اصلا ی جا بند نمیشه ک بخام براش قصه بگم یا حرف بزنم وقتی دیدم خیلی شیطونه سعی کردم باهاش بازی کنم و حرف بزنم. مثل بغل میگیرمش بازی میکنم باهاش در حین بازی هم کلمه های مامان بابا اب رو تکرار میکنم خدا روشکر ی هفته اس کلمه مامان و بابا رو میگه
.. موقع غذا دادن
حموم کردن
باهاش صحبت کن دائم تکرار کن براش

نگران نباش پسر بزرگ من ۳سالگی حرف زد تا اون موقع یه جوری منظورش رو میرسون فقط من متوجه میشدم الان از بس حرف میزنه میگم تو رو خدا یکم سکوت کن اون موقع خیلی نگران بودم بی تجربه بودم الان نگران نیستم ماهان فقط گاهی میگه ماما وجیز بوووو میگه راه هم مستقل نمیره بچه ها متفاوتن نگران نباش فقط تمرین کن

اصلا دیرنمیشه،پسرمنم 1سال و20روزشه،کلمه ی خاصی نمیگه کلابعضی
بچه هادیرترحرف میزنن

اصلا به حرف این بهداشتیا توجه نکن. فقط چرت میگن. تمرینتو ادامه بده ولی نگران نشو.بچها کاملا باهم متفاوتن. تو فامیل ما هستن مواردی که بچشون تا ۳سالگی صحبت نکرده الان مثل بلبل حرف میزنه. تمرین مهمه و موثر ولی دلیل نمیشه که فکر کنی بچت مشکل داره. آخه ۱سال که هنوز سنی نیست.

عزیزم هیچ بچه ای من ندیدم ۷ ماهگی اینارو بگه بچه ها یه چیزایی میگن ما خودمون کلمه متوجه میشیم اینارو ایناییرم که گفتی طبیعیه پسر منم راه نمیره و کلمه نمیگه فقط جیز میگه همین

منم همین امروز رفتم واکسن زدم . همین نیم ساعت پیش .
تا رادمان رو دیدن گفتن کم خونی داره . ناراحتشم منم

اره .باهاش تمرین کن خیییییلی.این گوشی هاماروازبچه هامون غافل کرده.دیربشه میفرستنش گفتاردرمان و....

عزیزم پسرها یک مقدار دیر تر تکامل پیدا میکنن بخاطر ساختار مغزشون
البته ک باید زیاد باهاش صحبت کنی و‌لاری های تمرکزی انجام بدی

سوال های مرتبط

مامان فسقلی جون🧒💜 مامان فسقلی جون🧒💜 ۱۲ ماهگی
۱۰ام اسفند مامان گلی با یه شکم گندهههه رفت پیش دکتر تا نوار قلب طفلکش رو بگیره و چکاپ بشه، دکتر فرستادش سونو واسه تعیین زایمان سز یا طبیعی! سونو گفت سر بچه بزرگه (۹سانت و ۷ میل) و وزنشم بالاست(۴کیلو). دکتر گفت اگه سر ۱۰سانت باشه سز میشی الان همچنان طبیعیه و بخوام حقیقتشو بگم هم درد طبیعی رو میکشی هم سز😑 برو هفته آینده دوباره سونو ببین سر بچه رشد میکنه یا نه! مامان گلی که از زایمان وحشت داشت خیلی ترسیده بود. با هزار ترس و دعا که دردش نگیره تو این یه هفته، هفته آینده با یه شکم خیلی گنده تر😂 دوباره رفت سونو. دکترسونو گفت تو که دوباره اومدی، داستانو تعریف کرد و دکتر سونو گفت بسپارش به من😂 تو برگه سونو سر بچه رو ۱۱۳ میل و وزنش رو ۴ونیم نوشت.( اینقد نبودا) چهارشنبه سونوگرافی بودیم و پنجشنبه صبحش رفتیم پیش دکتر خودم. مامان گلی به امید اینکه میگه جمعه بخواب واسه زایمان، صبح یه صبحانه ی خفن خورده بود. که دکتر بازهم سورپرایز کرد و گفت همین الان برو دوش بگیر و برو بخواب بیمارستان😑 گفتم نههه من صبحونه خوردم گفت اشکال نداره برو بخواب که دیگه خیلی دیره. (۴۰ هفته و یک روز بودم) رفتم خوابیدم بیمارستان و حتی فرصت نکردم یکم استرس بکشم😂😂 ساعت ۱ خوابیدم ساعت ۳ دلبرک خان دنیا اومده بود و ساعت ۵ گذاشتنش تو بغلم🫠 یه پسر تپلی و لپ لپی و خوابالوی بامزه که تا بوسش کردم پرستار گفت بوس نمیخواد که شیر بده😂
و شیر نخورد و نخورد و نخورد... چرا؟ چون خواب بود!!
حتی بعد از ختنه هم بیدار نشده بود و ترجیح داده بود همچنان بخوابه😂😂😂
و اینگونه یه خوابالوی تپلی بامزه، خانواده ی ما رو سه نفره کرد😍✌🏼

دیروز تولدش بود ولی الان وقت کردم بنویسم تا به یادگار بمونه😍❤️