۵ پاسخ

بچه من از اولم پیشم نمیخوابید
فقط کولیک داشت دوبار بیقرار بودم اوردمش بغلم

من از روز اول تا الان تو تخت کنار مادر میخوابه

از ۲ ماهگی تو تختش میخوابه پسرم، بعضی وقتا دیگه نصف شب بعد از شبر تنبلی میکنم بزارم سره جاش ، تو تخت ما میخوابه

تا ی هفته پیش تشک گارد دارش هم داخل تختش گذاشته بودم که نتونه زیاد بچرخه
ولی دیگه برداشتم جاش تنگ بود

تخت نرده داره بچه نمیفته فقط بین خودتو تخت بچه یه بالشت بزار که وقتی قلت زد نیفته

من چسبوندم به تخت خودمون یه پتو هم بزرگ انداختم دم صبح میاد سینه خیز پشتم میخوابه

سوال های مرتبط

مامان میراث👶🏻🩵 مامان میراث👶🏻🩵 ۱۰ ماهگی
خانوماااا
شما شبا با بچه هاتون میخوابید رو تخت یا رو زمین
بچه هاتون کنار خودتون میخوابونید یا تو تختش؟؟؟
من پسرم بشدت غلت میزنه تو خواب و یه جا بند نیست نصف شب هم یهو بیدار میشه میره واس خودش قبلا رو تخت میخوابیدیم با شوهرم اونم کنارمون دورش بالشت میذاشتم اما بزرگتر که شد دیدم پامیشه از رو بالشتا میخواد رد شه
این شد که تصمیم گرفتم آوردمش تو اتاق خودش تو تخت خودش با نرده های بلند الان حدود دو ماه میشه که تو تخت خودش میخوابه اما خودمو و همسرم دقیقا رو زمین کنارش میخوابیم هنوز اتاقمون جدا نکردیم فقط جای خوابش جدا کردیم شیر شبش هم قطع نکردم چون نصف شب بیدار میشه از گشنگی
حالا بنظرتون کارم درست بوده یا زود از خودم جداش کردم؟؟عذاب وجدان دارم حس میکنم بهم احتیاج داره که بغلم بخوابه
نصف شبا بیدار میشه لبه تخت رو میگیره و میاد من و همسرم رو نگاه میکنه من پامیشم شیر میدم بهش دوباره میخوابه
بنظرتون کارم درست بود که جای خوابشو جدا کردم؟؟؟
ببخشید یکم طولانی شد سوالم😁
مامان ریحانه جانم مامان ریحانه جانم ۱۲ ماهگی
بچه ها دیروز یه چیزی شد واقعا یه لحظه تا سکته فاصله داشتم
ریحانه رو ساعت نزدیک 3 ظهر خوابوندم گذاشتمش روی تختش، تختش از این تخت کنار مادر هاست درحال حاضر، تخت جداگانه فعلا نخریدم اتاقش یکم جاش کمه. خلاصه همیشه وقتی بیدار میشه اول یه صدایی میکنه من متوجه میشم بیدار شده میرم سراغش و اینا، دیروز تقریبا یه ربع بعد از اینکه خوابوندمش، صدای النگو هاشو شنیدم و یه نق خیلی کوچولو زد، رفتم ببینم اگه جاش بدجوره درستش کنم، چشمتون روز بد نبینه... از تخت خودش اومده بود رو تخت من، چهار دست و پا اومده بود لبه ی تختتتتتتت🫢🫢🫢🫢🫢ببین میگم لبه یعنی از جلو و سمت چپش که وایساده بود چهار دستو پا، فقط 10 سانت از هر طرف تا لبه ی تشک تخت فاصله داشت، اگه ی ثانیه دیر رسیده بودم خاک عالم بر سرم میشد🤕😭😭وقتی درو باز کردم دیدم لبه تخت وایساده ینی فقط آروم جوری ک خودش نترسه گفتم یا ابالفضل، شوهرم بدو بدو اومد گفتم ینی یه ثانیه واقعا یه ثانیه دیر کرده بودم افتاده بود بدبخت می‌شدیم..
من حتی بالشت هم میزارم که وول نخوره از روی تخت خودش بیاد روی تخت ما، ولی نمیدونم واقعا دیروز چیشد خیلی بی صدا بیدار شده بود، واقعا میفهمم بچه‌ها فرشته ی نگهبان دارن، مراقب دارن که اتفاقی براشون نیفته، هر لحظه میرم تو اتاق یاد دیروز میفتم مو به تنم سیخ میشه. دیگه خلاصه تخت شو جمع کردم، دیشب تو اتاق خودش روی زمین خوابیدم باهاش