بلاخره بعد یک سال کلنجار رفتن باخودم امروز تونستم پسرمو مجدد ختنه کنم😭🥺
خدا لعنت کنه یکسری دکترا رو بخاطر پول به هر هنری که بلدنیستن دست میزنن ، جریان اینطوره که ۴۰روزگی ختنه کردیم به روش سنتی بخیه بیمارستان بردم دکترلعنتی خودشو نشون داد ولی پرستار بچمو ختنه کرد،دوره نقاهت بخیه خیلی کم بود زودم خوب شد اما رفته رفته دیدم پوستی که باید برای ختنه بریده میشده انقدر کم بریده که دائم این پوست دور حلقه التو میگیره ظاهرخوبی نداشت و من یکسال. به هرکس نشون دادم یا هرکسی تز گهواره میدید یکی میگفت مشکلی نیست ، یکی میگفت برا زودانزالی کم میبرن،یکی میگفت برای پسرمنم همینه خلاصه همه اینا دل منو آروم نکرد حتی دکترهم گفت این مشکلی نداره فقط ظاهرش 🤕...و بلاخره امروز بچمو بردم و براش حلقه کرد اضافه ها رو برید خدا لعنتم کنه 😢😭🥺دوباره بچمو ذجر دادم
مامانا. دکتر گفت نهایت ده روز حلقش بیفته تروخدا اگه تجربه دارید بگید،گفت هیچ پمادی نزنم فقط فردا تو لگن آب گرم یه کم وقت بنشونم🥺

۱۰ پاسخ

خواهر زاده منم دوبار ختنه شد
این چ حرفیه، اتفاقا کار درستی کردی
زود خوب میشه ايشالا

مال پسر منم خوب نبریده کامل گرد نیس

پسر منم ۴۵ روزگی ختنه شد دقیقا مثل پسر شماست چندتا دکتر بردم میگفت مشکلی نیس یه کم پوست اضافه داره گفت اگه میخوایی برا زیبایی اون پوست رو بردار موندم چیکار کنم 😢

آخی عزیزم خوب میشه زودنگران نباش☹️☹️سخته امادیگه کاریه که بایدانجام بدیم، منم هنوزپسرمونبردیم یه ماهش بودباباش نزاشت ببریم هی بزرگترشدگفتم گناه داره حالاهم نمیدونیم چیکارکنیم روش حقله هم اینجایکی دونفرگفتن دیگه برااین سن انجام نمیدن

اخییییی عزیزم

عزیزممم مبارکش باشه و انشالله زود خوب بشه. ناراحت نباش پسر برادر شوهر منم دوبار ختنه شد خیلیم عاالی شد دفع دوم.
پسر من حلقش 6 روزه اوفتاد. تو آب گرم مامانم زیاد میزاشتش با شامپو هم می‌شست

منم پسرمو به روش حلقه ختنه کردم به منم گفت فقط تو آب گرم بنشونش و بعد از افتادن حلقه تا وقتی که کامل خوب بشه بهش بتادین میزدم سن پسرم کم بود زود افتاد ایشالا برا پسر شمام زود بیفته و کم اذیت شه

الهی بگردم خیلی سخته منم چند روز پسرم تو سن پسر شما ختنه کردم عزیزم از حلقه اطلاعی ندارم من روش لیزری بود

عزیزم 😔😔😔ان شاالله خوب بشه ...اکثرا تا ده روز میفته اگرم خدای نکرده نیفته خود دکتر بلده برمی‌داره نگران نباش ...

عزیزممم
کاش همون اول میبردی پیش دکتر ابطحی پسرم و ختنه کرد واقعاااا عالی بود دوره نقاهتشم ی روز بود

سوال های مرتبط

مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۷ ماهگی
سلام خاله های مهربون گفتم از وضعیت پسر قهرمانم بگم ببخشید که صفحه من شده غصه ناراحتی مریضی هیچکس این وضعیت هارو حتی یه لحظه ام نمی‌خواد فکر کنه چه برسه این وضعیت ها بشه زندگی کردن هرروزش 🥺😔😔😔توکل بخدا هرچی خدای مهربونم بخواد راضی ام به رضای خدا
پسرم سرفه داره هنوز بحث آنفولانزاش خوب نشده امروز مامانم زحمت کشید سوپ پخت سوپ وغذای بیمارستان مزه آب میداد پسرم نخورد حالمون بهم خورد مامانم سوپ پخت یکم دادم خورد فرنی هاشون عوضش خوشمزه اس امروز فرنی هم دادم صبح خدمه کمکم کرد تخت زیر انداز کلا لباس همه چیز رو عوض کردیم مرتب شد همه چیزش پرستار کمکم کرد بغل کردم شیر خورد پسرم بعد دوروز شیر نخوردن امروز تو بغلم با شیشه اش شیر خورد آخه پسرمن عادت کرده تو بغل خودم باید بیاد شیر بخوره این دورروز با سرنگ کم کم میدادم و سخت بود فشار و سنگینی به یه طرف بدنم وارد میشد و امروز کلا دستام درد میکرد مسکن خوردم این دوروز فقط داروهاش با کم کم فرنی میدادم امروز یه بیسکوییت تو آبجوش حل کردم فرنی ام دادم بحث آنفولانزاش خوب بشه قلبش میمونه که ام آر آی ببرن و دکتر نتیجه آخر رو بگه که آیا عمل میکنن یا پیوند میزنن یاباطری میزارن به قلبش ( چون روز اول که اکو گرفتن دکتر گفت بستری کنین خطر ناکه نبرید خونه تا جواب ام آر آی و هولتر بگیریم و بگیم عمل یا پیوند کدومش لازمه ، هنوز هم روزهای سختی در انتظارمه میدونم از پیش برمیام اولین بارم نیست سختی میبینم پسرم مثل خودم مرد روزهای سخته ولی خدایا بچمو هرجور به صلاحشه نجات بده نزار زجر بکشه 😭😭😭😭🙏🥺
مامان نیما🐥نیکا🍼🧸 مامان نیما🐥نیکا🍼🧸 ۱ سالگی
سلام دوستان عزیزم
‌دیشب که باپسرک پنج سالم صحبت میکردیم گفت مامان تو هیچوقت پیر نشو من دوست دارم دوس ندارم پیربشی🥺🥺گفتم خب عزیزدلم همه یه روزی پیر میشن من پیر بشم شما بزرگ میشی 😍😍بعد گفت آدما پیر میشن بعد چی میشه گفتم هیچی یه روزی خدای مهربون میگه دلم تنگ شده واستون بیاین پیشم ومیرن پیش خدا همونطوری که باباجون من رفته(البته پیرنبود💔💔💔).گفت نه پیرنشو گفتم باشه بعد شروع کرد گریه کردن نیم ساعت گریه میکرد وهرکاری میکردم آروم نمیشد ومیگفت تو میری پیش خدا🥺🥺🥺گفتم نه عشق مامان گفت چرا خود یه روزی میگه بیا پیشم وگریه میکرد😭😭بعد نیم ساعت باکلی قول که نه من نمیرم واینا آروم شد وبعدم شام خوردیم خوابید ولی از نصف شب تب کرد بمیرم براش🥺🥺🥺
‌من همیشه دوست داشتم پیرنشم نهایت در میانسالی نباشم ولی بعدمادرشدنم همش میگم خب بچه هام چی🥺🥺
‌چقدر سخته مادرشدن.چقدر سخته کوچولویی مادرش رو ازدست بده پسر من فقط بخاطر یه فکر اینقدر گریه کرد💔💔💔😞😞😞😞
مامان مهرسام مامان مهرسام ۱ سالگی
واکسن ۱۸ ماهگی مهرسام
اول صبح زنگ زدم ببینم واکسن دارن یا نه و فقط دو شنبه و چهار شنبه ها میزن که من چهار شنبه رفتم ،به گفته یکی از مادرا نیم ساعت قبل استا دادم و یه قطره خوراکی بود و یکی از دست و یکی از پا زدن و بعد واکسن بردمش تو حیاط درمانگاه یکم راه رفت این عکسم از همونجا قدم زدنش هست،بعد که آمدیم خونه هم عالیه بود ولی کم کم درد پا شروع شد روز اول باید سرد بزاری و رمز دوم گرم،که مهرسام نمیزاشت بزارم میترسید،بعد یکم تب کرد استا دادم و غذا دادم و خوابوندمش و بعد ساعت ۴ اینا پاشو می‌کشید و واسه اولین بار بچم میگفت درد درد و پاشو می‌گرفت دیدم حالش بده گفتم برم خونه مامانم برادرزاده بیاد بازی کنن یادش بره ولی بیشتر شد و ساعت هشت و نیم بود فکر کنم دیدم چشماش داغه و شکمش هم گرمه و استا داده بودم تاثیر نداشت یه شیاف زدم که تا آمدیم خونه هم گریه میکرد و بعد یکم سرگرمی کردیم و بازی کردیم تا یادش رفت سریع خوابوندمش و هر ۴ ساعت هم بهش استا دادم و صبح هم همینجوری بود و دقیقا همون ساعت که واکسن زدم خوب شد و دیگه راحت بلند شد و درد از بین رفت خداروشکر. و یک شکر گزاریم کنم خدایا شکر به خاطر همه چیز