ادامه ماجرا
من تا روز عملش هم استرس داشتم وهنوز قلبم اروم نشده بود تا اینکه چند هفته پیش عمل اول انجام شد وخداروشکر همه چی خوب پیش رفت
لازمه از تجربه عمل هم بگم تا مادری اگه مثل من دچار این مشکل شد استرس زیادی نداشته باشه
دکتر به من گفتن از شب قبل عمل از ساعت ۴ صبح به بعد هیچی بهش نده حتی اب ،ساعت ۷ گفتن بیمارستان باشیم تا رگشو گرفتن وکارهاشو انجام دادن ساعت هشت ونیم شد ومن وبچه رو تخت گذاشتن تا در اتاق عمل باهاش بودم وبعد ازم گرفتنش برای عمل.پشت دراتاق عمل بیشتر از یک ساعت منتظر بودیم چون دکتر گفته بود عمل سنگینی
همینجا ذکر کنم که بچه های این مدلی اصلا نباید ختنه بشن روز عمل خودشون ختنه میکنن.
بعد از عمل صدام کردم که برم تو اتاق ریکاوری فقط خودم اجازه داشتم برم چون بچه تازه به هوش اومدن بود و بی قراری میکرد رفتم پیشش نباید تا چند ساعت شیر میدادن گفتن فقط باهاش حرف بزنم که احساس ارامش کنهبعد از ریکاوری به بخش منتقل شدیم وتقریبا تا ساعت ۵ بعد ازظهر اونجا بودیم وبعد مرخص کردن

۳ پاسخ

خداروشکر به سلامتی عزیزم

چقدر سخته واقعاً سلام به دلت
ان شاءالله که بچت زود زود خوب بشه گلم ❤️

انشالله زود و با سلامتی کامل مرخص میشه

سوال های مرتبط

مامان شاه پسر⁦❤️⁩ مامان شاه پسر⁦❤️⁩ ۱۲ ماهگی
پارت پنجم زایمان 💥💥💥
دکتر اومدواقا من تازه اونجا از زبون دکتر شنیدم میگف آره بچها گفتن ضربان قلب بچه رو نود هستش مادرم حالش جلب نیس تا گفتن یزره بخاطر اکسیژنی که بهش وصل کردن بچه یکم ضربان قلبش اومده بالا گفتم سریع ببرین اتاق عمل هی تو حین عمل می‌پرسیدن خوبی من میگفتم آره یکدفعه حالت تهوع وحشتناکی بهم دست دادند وحشتناک بچه اینو جا انداختم من شام خورده بودم اما بخاطر حال بدیام بالا آوردم بخاطر این زود عمل شدم. خلاصه گل پسرم آقا شاهان دنیا اومد بند ناف گره زده بود دور گردنش با وزن ۲۶۰۰بچم لاغر بود ماشالاا چشماا درشتتت اصلا به صورت لاغرش نمی‌خورد تماس پوستی برقرار کردنو دکتر گف چیه بچه شیطون ضعیفییی مامانا من ویارای وحشتناکی نمی‌تونستم چیزی بخورم بخاطر همین بچم انقد ضعیف بود خلاصه بخیه زدن فرستادن ریکاوری من ساعت ۷: ۲۵دقیقع راه افتادیم سمت بیمارستان ۸:۰۰رسیدم 8:30بستری شدم ۹:۰۰ آقا شاهان به دنیا اومد منو دادن ریکاوری من انقد خستهه بودم از اتاق عمل اومدم بیرون باز همسرم و فرستاده بودم دنبال لباس بهشون اینا باز من همسرم و ندیدم ...🥲خلاصه رفتیم بخش شاهان اون موقع خیلی ساکت بود بر عکس تخت بغلیم بچش خیلی جیغ میزد مامانم مثلا همراش بود ولی فک کنم اون همراه نیاز داشت خرو پفش هم جارو برداشته بود بعد زایمان راه رفتنمم اصلا اذیت نشدم تختم برقی بود آوردن رو زمین دوتا پرستا یواش کمکم کردن اصلا اذیت نشدم صد بار برگردم عقب باز سزارینمو انتخاب میکنم رو سوممم سر پا شدم اما پدرم در اومد تا ۵۸ روز خونریزی داشتم 😂همسرممم همش میترسید من چیزیم شده باشه به جا بچه هی میگف خانوم خوبه خانوم خوبه هی به مامانم می‌گفته زمین داره میلرزه 😂😂😂اینم از خاطر زایمان حمایت کنید خاطره عمل صفرام هم میگم😂😂😂