۶ پاسخ

میگذره بانو؛ حق داری اما واقعا مطمئن‌ باش تپ سه سالگیش وقتی عکسای الانش رو ببینی دلت ضعف میره و حسرت میخوری کاشکی بیشتر بغلش میکردم و دلتنگ میشی…. بزرگ بشه و راه بیفته خیلی اوضاع بهتر میشه مخصوصا بعد دو سالگی البته اگر الان باهاش خوب برخورد کنی که آروم تربیت بشه

بچه داری واقعا سخته منم خیلی وقتها خسته میشم ولی اگر به مرگ فکر میکنید نشانه افسردگی هست حتما با یه روانشناس خوب مشاوره داشته باشید.

خیلی سخته.من الان بچم دو هفته اسهال داره دکترم بردم دم عیدی هیچ کاری نکردم
اما وقتی لبخند میزنه لبخند میاد رو لبات

من چی بگم با دوتا بچه و هیچ کاری نکردم کار عید خونه شلوغ پلوغ بچه تشنجی و مریض وبی خوابی و دست تنها وفشار ودوتا بچه شوهر شکاک بد اخلاق بد دهن ک هروقت میبینمش شر شر عرق میریزم ازاسترس وتپش قلب و دوس دارم بمیرم انقدی ک اذیتم میکنه دوس ندارم ببینمش الان چجوری بیست روز باش کناربیام پسر بزرگم بنده خدا ک میخاد حبس بشه تو خونه به خاطر بچه کوچبکم ک تشنج داره ودکتر گفت سر صدا شلوغی براش بده یه قسمت مغزش تشکیل نشده کیست توسرشه خواب نداره هنوز نمیشینه همش نق میزنه مدام باید مراقبش باشم تشنج نکنه دوبار بیمارستان بستری بوده تنها تو شهر غریب دلتنگ پدرومادر حتی نمیتونم ببینمشون چون مرتیکه نمیزاره منم نمیبره روانی شدم تواین چار دیواری ۲۹ سالمه ولی کلا پوکیدم انگار نه انگار همسنامو میبینم نا امید میشم ازخودم اصلا اعتماد به نفس ندارم

عزیز دلم به خدا پسر منم همینه
ولی تموم میشه
همین الان نمیدونی داره چیکار میکنه اینقدر جیغ میزنه اصن هلاک میشم
دیگه ما خواستیم که خدا بهمون داده بزرگ میشن الان دخترم میره برا خودش تو اتاقش دیگه اصلا کاری به کار ما نداره
پس باید ازشون لذت ببریم یه روز حسرت این روزاشون میخوریم

پس ماهایی که دوتا شیر به شیر داریم چی بگیم 😫😫

سوال های مرتبط