امروز یه حسی عجیبی دارم نسبت به زایمان خواهرم
من و خواهرم دوقلوایم حالا دیشب ساعت ۱ شب دردش گرفته و رفتن بیمارستان من صب فهمیدم (مامانم شب زنگ نزده که پسرم بدخواب اینا نشه)حالا صب که رفتم عیادتش اینکه میگفت خیلی اذیت شدم و نمیتونستم زایمان کنم اینا دلمو به درد آورد خیلی ناراحتم از اینکه برا اولین بار نتونستم وقتی که درد می‌کشید پیشش باشم و کاری از دستم برنمیود....
نمیدونم حس عجیبی دارم🥲

الهی😍خیلی دوست داشتم منم خواهر دوقلو داشته باشم😂 همیشه یکی از فانتزی هام بود
ن تنها دوقلو نیستم حتی خواهر هم ندارم

مامان من و خالمم هم دوقلو ان دقیقا همچین حسی بینشونه .. اما یه چیزی هپ هس اگه یه کدومشون مریض بشه یا چیزیش بشه ناخود اگاه بدون اینکه کسی بهشون خبر بده اون یکی دلشوره میگیره .. خیلی این حس قشنگه🥲🥲 مبارک باشه خاله شدنت عزیزممم💖

الهی چه جالب که با خواهرت دوقلویی و اختلاف سنی بچه هاتون کمتر از یک سال شده😍 خاله شدنت مبارک
کاش من و خواهر دوقلوم هم اینجوری می‌شدیم🥹

عزیزم مبارک خاله شدنت،خودت تجربه داشتی میدونی روز زایمان یه قسمت کوچیک از پروسه زایمانه...اصل ماجرا بعد زایمانه...حالا مادری که کلی توان بدنشو از دست داده میاد خونه و قراره شبا هم تا صبح بیدار باشه،بهترین محبتت در حق خواهرت پرستاری و مراقبت بعد از زایمانه تا بتونه یکمی خودشو پیدا کنه و سرحال بیاد

دیگه گزشته عزیزم ، ب حال فکر کن ، الان در کنار هم باشید و ب هم انرژی بدید فقط زایمان ک نیس ،تو بچه داری تجربیاتو بگو و کمکش کن

یهچیز بگم ناراحت نشو خیلییی نامردی.منم باخاهرم دوقلو هستم شب زایمانم خاهر دوقلوم دختر ده یازده ماهشو گزاشت پیش مادرشوهرش اومد پیشم.موقعی ک میخاستن ببرن عملم کنن خواهرمو دیدم انقد گریه کردم ک نگو میترسیدم درد داشتم اومد سرم بوسید دلگرمی داد زود رفت .کاش پیشش میبودی وجود تویی ک باهاش تو یه کیسه بودی واقعا براش دلگرم کنندهبوده

مبارک باشه میگن دوقلوهاکلا اینجورین ک اتفاقی براون یکی قل بیافته اون یکیم میفهمه واحساس میکنه منم داداشام دوقلوان البته کوچیکن6سالشونه ناهمسانن واصلا شبیه نیستن ولی قل بزرگترخیلی هوای کوچیکه روداره