۷ پاسخ

ما قراره بعد سال تحویل دوش بگیریم😂
خب چیکار کنیم شرایط اینو ایجاب میکنه امسال😉

من گفتم مامانم اومد گرفتش رفتم حموم
ولی قبلا چن بار ک تنها بودم همینجوری ک شکا میگید میزاشتمش روروئک جلو در حموم خودم میرفتم حموم اسباب بازی هم میدادم دستش
آهنگم براش گذاشتم با اسپیکر چون دوست داره و خداروشکر موفق شدم

عزیزم تو روروئک خب بچه تکون میخوره حرکت می‌کنه اگه خدای نکرده بیفته چی همون در حموم یه چیزی پهن کن بزارس همونجا اسباب بازیهای مورد علاقشم بزار پیشش

من اينجور ميرم حموم ما حموممون خيلي بزرگه ي نقطه دور داره اونجا پتو ميندازم لباساي خانوم خانومام ميزارم ك عوض ميكنم براش بچه رو ميشورم ميزارمش رو پتو لباساش تنش ميكنم شيشه شير ميدم دستش بخوره سرگرم ميشه سه سوت خودمو ميشورم و ميام

خودت میری برو حموم با همین روش ولی بچت نبر در باز میزاری سرد میشه حموم بچه سرما میخوره یا بیا بیرون خشک کن خودت یکم حموم گرم بشه بعد ببرش

منم میرم حموم دخترمو‌ دم در حموم میزارم و درو باز میکنمو نگاش میکنم زودی هم میام بیرون

اره همون کارو بکن

سوال های مرتبط

مامان آرتا🤍 مامان آرتا🤍 ۹ ماهگی
احساس میکنم این تاریخ باید اینجا یادگاری بمونه
۱۴۰۳/۱۰/۲۷
امروز ارتای من ۶ ماه و ۵ روزشه
و ما امشب برای اولین بار یه حموم جانانه باهم کردیم😁
تا دوماه بعد به دنیا اومدن ارتا که مادرشوهرم حمومش میکرد من و مامانم میترسیدیم
بعد من و مامانم تو اتاق تو وان حمومش کردیم
از ۴ ماه ۴ ماه و نیم دیگه من خودم تنهایی بردمش حموم
حدود ۹ روز بود (میخواستم حموم کنم پریود شدم حالم بد بود) ارتا رو حموم نکرده بودم دیگه واقعا خودم کلافه شده بودم چه برسه بچم
امشب ساعت ۱۲:۳۰ گفتم میخوام حمومش کنم
علی گفت ولش کن بزار فردا شب گفتم نه باید حموم کنم بچه همش عرقه
خلاصه حموم رو گرم کردم ارتا رو بردم حموم
این چندوقت که میبردمش حموم همش جیغ میکشید گریه میکرد
اما امشب😍
اینقدر اروم بود اینقدر اروم بود بردمش زیر شیر اب میخندید😍😍😍
یعنی دلچسب ترین حموم تو این ۶ ماه بود
خیلی خوب بود
علی بیرون میگفت چرا پس گریه نمیکنه گفتم داره میخنده اونم هنگ کرده بود چون با کل اسباب بازی های ارتا جلو در حموم منتظر بود😁😁😁
خلاصه که مامان الهه یه جوری ارتا رو شست که لپاش قرمز شده بود😍😍😍
مثل مامان های خودمون قبلا مارو حموم میبردن چیکارا میکردن من فقط از این کیسه ابی ها بچه رو نکشیدم ۱۰ بار شستمش😁😁😁
خیلی حال داد خیلی اصلا انگار خودم بعد یه سال حموم کردم سبک شدم اصلا😂😂
اینم بگم بچه تخت گرفته خوابیده😁😁😁
از حموم بیرون اومدم خوش اخلاق بود قربونش بشم با باباش همکاری کرد حسابی😍😍😍
مامان مَهدیار🩵 مامان مَهدیار🩵 ۸ ماهگی
مامانا اگر بدونید چ بلایی سرم اومد هنوز نفسم بالا نیومده بخدا😭شوهرم خونه بود من رفتم حموم دوش گرفتم بعد گفتم مهدیار بیار اونم بشورمش شوهرمم پسرمو داد بهم خودش گفت من دارم میرم بیرون کار دارم پسرمو داد بهم درب حموم ما از اون المینیومی هاس ک شیشه داره و دستگیره داره شوهرم پسرمو داد بهم منم گرفتمش دیگ شوهرم حواسش نبود در حموم رومون بست چون من از داخل نبستم بعد تو جموم بودم گفت من دارم میزم کاری ندازی گفتم ن برو خدافظ رفت منم پسرمو شستم خودمو شستم حوله تن کردم بلند شدم دیدم در قفلع😭یادم اومذ وای در بسته رفته اون لحظه داشتم ار حال میرفتم از ترس من با ی بچه کوچبک ک الان شیر میخاد تو حموم چیکارکنم 😭ب حدی حموم بخاررررر داشت بخاز داشت هواکش هم خاموش از شدت ترس و اونهمه بخار نفسم بالا نمیومد بچمم گریه میکرذ قرمز شده بود از شدت گریه هرچی تو حموم دنبال ی چی گشتم شیشع رو بشکونم نبوذ هیچی 😭پسرمو گذاشتم رو زمین با مشت میزدم ب شیشع شایذ بشکنه دستگیره در اینقذ کشیدم دستگیزع از داخل شگست پسزمو گذاشته بودم رو زمین بچم هلاک شذع بود از گریه😭فقط گریه میکرذم میگفتم خدایا کمکم کن من چیکار کنم حجم بخار خیلی زیاذ بود پسرمو گرفتم بغلم دوش اب سرذ باز کردم شایذ بخاز کم شه دیگ نفسم تنگ شذه بود هم از ترس هم از بخار زیاد و حبس شدنم گفتم خدایا چیکار کنم بچمم اروم نمیشذ از گشنگی مجبور شدم داد بزنم اینقذز کوبیدم ب در کوبیذم ب در مشت زدم بچمم بیشتر میترسید ولی چاره ای نداشتم چون شوهرم معلوم نبود تا کی بیاذ کی ب من زنگ بزنه من جواب ندم نگران شه تا اونموقغ بچم هلاک کرده بود