همه زندگیها اینطوره ‌ ک ۲_۳ سال بعد ازدواج با اومدن بچه زندگی تغییر میکنه مثلا من همش با بچم سرگرم ۲ تایی رو تخت میخابیم شوهرم رو زمین کنار تخت دیگ با عرض معذرت عین قبل بچه داشتن نیست گ رو تخت کنارهم بخابیم قبل خاب یکم باهم صخبت کنیم اهرشم ی بوس و بغل و خواب
الان ب این جاها نمیکشه من بچمو میزارم رو تخت میخابونم شوهرمم کنار تخت رو زمین زودتر از ما میخابه صبحم قبل ما میره سرکار زندگی خیلی فرق کرده اخساس میکنم خیلی از هم دور شدیم سرد شده انگار زندگی

‌ما تو پذیرایی. رو زنین مبخوابیم
رو تخت جامون نمیشه

من تخت کنار مادر گرفتم همگی کنار همیم از اولم ک رو تخت نمیذاشنم وسطمون بود رو زمینم میخابیدیم باهم بودیم ولی مثل قبل نیستیم با اینکه خیلی پیش هم میخابیم فاصله گرفتیم

منم ۸ ماهه همینیم. واقعانم ناراحتم

تقریباخیلیامون همینیم.ما با اینکه پیش هم میخابیم اما خیلی وقته ی رابطه نداشتیم حالا هم ک میخایم بریم شهرستان ممکنه باز تا چن هفته نیایم هرچن بیشتر اوقات پسرم زود میخابا

اره عزیزم نزار بچه دلیل باشه واسه اینکه از هم. دور باشید

منم همین بود،،تا اینکه از روز اول ماه رمضان بچمو گذاشتم تو گهواره خودش شوهرمم اومد کنارم میخابه،تا بچه رو نخابونم نمیخابه،🥰شماهم بچه اتو بزار گهواره خودش عادت کنه

ماهم همینطوریم

حدودای طرف های دوسالگی کاملا بر میگردین مثل قبل
بچت جدا میخوابه خواب شبش طولانیه و از بودنش هم لذت میبرین

زندگی منم اینطور شده اصلا خیلی کم پیش میاد پیش هم بخوابیم الانم من اومدم خونه مامانم ۱۵ روزه اونم خونه باباشه خیلی تغییر کردیم بی نهایت

ماهم همین شرایط داری ساعت الان ۳ونیم دختر من بیداره من تو سالنم شوهرم تو اتاق خوابه

بچه یکم بزرگ بشه همه چی به حالنت قبلی بر میگرده غصه نخور
اگه میخوای زندگیت مثل قبل باشه بچه تو یکم زود تر بخوابون بعد بچه خوابید شما برین پیش شوهری روی زمین بخوابین