۳ پاسخ

ترسشو بریز گلم بزار یه سینی داغ شه بعد آب و نمک بریز یدفعه توش بچت ببینه از صدای اون ترسش میریزه

پسره منم دقیقا اینطوریه از گربه و صدای دعواشون ترسیده حتی باید وایسم تا بره آشپزخونه یا اتاق خوابش هر چقدر هم توضیح میدم میگه میترسم میگم از چی میگه دلقک میگه از این اون هر بار یه چیرو میگه اما می‌دونم از اون روز که صدای گریه و دعواشون رو شنید دویید بغلم گربه کرد از اون موقع اینطور شده

منم دخترم ترسوئه اصن تو جمعی ک میدونم بدتر میشه نمیبرم
پارسال رفتیم شمال پارک جنگلی نور بودیم یهو سوسک دید تا الان ی مگس ببینه فرار میکنه

سوال های مرتبط

مامان محمدپارسا مامان محمدپارسا ۵ سالگی
مامان ارین مامان ارین ۵ سالگی
مامان میر محمدو فاطمه مامان میر محمدو فاطمه ۵ سالگی
مامانا میایین یکم درد و دل کنیم ؟
خیلی خستم
من با یه خانومی رفت آمد داشتم همسایمونه پسرش همسن پسرمه
چون بچش نمیتونست حرف بزنه تک و توک کلمه می‌گفت فقط گفتم گاهی اوقات با پسرم در ارتباط باشه تا حرف بزنن زبون بچش باز بشه میدیم مادرش خیلی نگران بود غصم میگرفت
حالا یه مدت که رفت و آمد کردیم بعد از یه مدت یکسری رفتار ها دیدم تو پسرم که قبلا نداشت اصلا
رفتار های زشت اون بچه رو یاد گرفته
مثل زبون در آوردن بعد پشتشو میکنه به من پشتشو تکون میده میخنده یه رفتار بد دیگه اینکه دهنشو کج میکنه حرف میزنه
من اون لحظه هایی که با همسایمون با هم بودیم متوجه نمی‌شدم واقعا چون سرگرم چایی خوردن یا حرف زدن می‌شدیم
الان بعد از یه مدت فهمیدم روابطمو قطع کردم
ولی اون کارای زشت رو نمیتونم از سر بچم بندازم
براش چند بار قصه گفتم توضیح دادم فایده نداره اونقدری
به نظرتون اگه کل روز رو همش مشغولش کنم مثلا صبحا میره مهد ظهرا میخوابه تایم شبش فقط خالیه شبا رو هم ببرم ورزشی یا کلاسی همش مشغول یه کاری باشه تا وقتشو با ادا در آوردن هدر نده هم خودشم یه چیزی یاد بگیره
این کار فایده داره رو ترک کارای بدش ؟ براش قصه هم میگم همش یکم کمتر شده البته ولی بازم گاهی جوگیر میشه این کارارو میکنه من حرص میخورم
خیلی حساسم تو رفتارای بچم
نظر شما چیه ؟ از تجربیاتتون بگین
چیکار کنم به نظرتون ؟😢😢