۱۴ پاسخ

من خودم بودم از اول خودم هیچ کمکی نداشتم
باید برنامه ریزی کنی دیگ
من غذام سرتایم امادس
خونمم همیشه اوکی
فقط تایم خوابم هنوز درست نشده همین

معلومه که به هیچ کاری نمیرسم،خیلی هنر کنم ناهار درست میکنم،وقتهای ازاد رو هم خودم با بچه میخوابم استراحت میکنم،چون همسرمم خونه کم هست و وقت نمیکنه کمکم کنه اگر تمیزکاری خونه بمونه کمکی میگم بیاد،هیچ چیز مهم تر از آرامش و سلامتی مادر نیست برای بچه

منم اوایل اینطوری بودم ولی الان چند وقته اول صبح کارایی که باید در طول روز انجام میدم رو می نویسم بعد هر تایم کوچیکی که بچه در حال بازی یا خوابه یکی یکی به اون کارا می رسم البته دیگه از خواب صبح گذشتم ساعت هفت صبح بیدارم تا دوازده شب

منم شوهرم همینجوریه تا پاشو از در میزاره داخل خونه شروع میکنه چرا ا نچا کثیفه چرا اونجا فلانه هیچ کاری نمیکنی تو
همش میخوری
چاق و خرفت شدی
خرابکاری همه چیزا خراب میکنی
چرا خنگ بازی در میاری
من یا جوابی میدم یا گریه ام میگیره
در هر صورت مقصر منم انگار برای همه‌چیزا
واقعا حالمو بد میکنه و هرروز ناراحت تر از روز قبلم

الان که میرسم نمیدونم بعدا هم برسم یا نه😂

عزیزم نمیشه ک مثل قبل باشه اول به نینی و خودت برس اگ تایم خالی داشتی جمع و جور کن فعلا خودتون مهمتر هستید تا تمیز بودن خونه
هرکسی هم بیاد خونتون درک میکنه ک با بچه کوچیک نمیشه همیشه خونه تر تمیز باشه

نه هنوز به روال قبل برنگشتیم ولی من صبح زود پا میشم غذا درست میکنم چون وقتی بیدار بشه بعضی وقتا بدقلق میشه نمیتونم کاری کنم وقتی هم غذام بار گذاشتم ظرفامم میشورم بعدش دیگ بچه بیدار میشه به اون میرسم وقتی خوابید باز بلند میشم خونه تمیز میکنم بعضی وقتا هم همینجوری خونه کثیفع 😀😂
منم چند روزه پریود شدم حوصله هیچی نداشتم 🥲

بنظر من اصلا نمیشه بهتره قبول کنیم ما نمیتونیم چنتا کارو باهم انجام بدیم

چقدر شوهرت شبیه شوهر منه
اینم همینجوری ازم انتظار داره خیلی اذیت میشم ولی میکنم فقط جارو طی و اینا اصلا نمیتونم

اره خب قطعا مثل قبل نمیشه به خونه رسیدتا یکم بچه بزرگ شه چون تا میخوایم یکم به کارا برسی گریه میکنه باز باید بغلش کنی واسه من که اینجوریه ، همسرمم کمک میکنه ولی خب باز انگار هیچ کاری نکردم

من فقط پذیرایی و آشپز خونه رو مرتب میکنم اتاق خوابها اکثر مواقع ب هم ریخته هست
نمیرسم مرتب کنم

بچم داره ۵ماهش میشه ولی هنوزم نمیتونم به کارام برسم

اره عزیزم مثل همیم منکه از خودم گذشتم با شوهرمم همش در حال دعوا هستیم اصلا دیگه حال و حوصله ندارم بازار هم نمیتونم برم حال وهوام عوض شه

من شوهرم خیلی کمک میکنه و میتونم اما ناراحت نباش اگه روزی شلخته بودی یا خونت بهم ریخته بود بالاخره بچه کوچیک داری

سوال های مرتبط

مامان فندوق مامان فندوق ۴ ماهگی
شوهرم خیلی کم حوصله و جو‌شی هست قبل بچه دار شدن تحملش، می‌کردم دعوا و بحث داشتیم ولی نه در حد الان و شرایط قابل تحمل بود. اما از وقتی بچه دار شدم هروز باهم بحث و درگیری داریم
با اینکه تو غربت بچه داری میکنم و قلبه بچه ام مشکل داره و شرایط روحی خیلی داغونی دارم شوهرم فقط به خودش و خوابش که بهم ریخته فکر میکنه هروز بچه ام که صدا میده غر میزنه و به من بد و بیراه میگه اونقدر حرصم داد که شیرم خشک شد 😭و بچه دو ماهه را از شیر گرفتم. بچه ام مریضی قلبی داره دکتر گفته نباید سرمابخوره ولی به حدی غر میزد که برگ چند روز خونه بابات تا من بخوابم و خسته شدم بچه ام را آوردم شهرستان با اینکه میدونست خونه بابام اینا خیلی ها میرن و میان و هوای شهرستان خیلی سرده و شرایطش خونه بابام خیلی بده ما را فرستاداینجا بابام خیلی سیگار میکشه ولی تو اتاق بچه ام نمی‌کشه سعی میکنه رعایت کنه ولی خوب تو اتاق های دیگه هوا آلوده هست چند روز پیش هم دست روم بلند کرد که گفتم چرا به بچه ام بد و بیراه میگی به نظرتون با همچین شوهری می‌ه ادامه زندگی داد؟ خیلی به این که لچه ام بی بابا بشه فکر میکنم و تحمل این شرایط هم برام سخته شما جای من بودید چیکار می‌کردید؟