۱۰ پاسخ

دورت بگردم
اینجوری فکر نکن
توکلت به همون خدایی باشه که بهت یه نی نی خوشگل داده
خواهش میکنم اگر در توانت هست برو پیش یه روانشناس تا ارومت کنه

بعدشم تاخدانخواد هیچی تواین جهان جابجانمیشه بخصوص عمرانسان درپناه خداباشی انشاءلله

ببخشیدچطور ممکنه دوتارحم داشته باشی؟؟یعنی چی

مریم قشنگم شما خیلی قوی هستی تازه ی خبر خوب بهت بدم ما که سرکلاژیم همش خوابیدیم ولی تو شرایط بارداریت نسبت ب خیلیا راحت تره خداروشکر هرموقع خسته شدی کم اوردی یا مامانای بیوفت که زیرشون لگن میزارن تا دست شویی هم نباید برن خیلیاشون غریبن کسیی ندارن نگهشون داره و فقط خدا مراقبشونه توام توکلت ب خدا باشه با شوهرت هم صحبت کن ببین مردا ابن روزا خیلی تو فشار مالی هستن قبلا هو گفتی همسرت حقوقش بالا نیس الانم ی تو راهی داری اون بیشتر نگرانش کردع

سبحان الله اولین باره میشنوم 🤲🏼🤲🏼🤲🏼

عزیزم شما الان مسئول یه موجودی... آدم وقتی مادر میشه دیگه حتی نباید بمیره... یه کوچولو بهت نیاز داره و هیچ کس جز خودت نمیتونه واسش مادری کنه... خدایی که بچه رو بهت داده خودشم محافظته... باورش کن

سلام برا منم سوال شد دو رحم و دو سرویکس یعنی چی؟

عزیزم این فکر ها چیه به این فکر کن که نی نی داری به خاطر اونم شده باید قوی بمونی
ولی جدی حیرت زده شدم دوتا رحم؟بعد الان یکیش بارداره اون یکی یعنی پریود میشی؟ یا ببخشید دوتا واژن داری بعنی با یکی هستن؟ببخشید البته قصد فضولی نداشتم تا حالا همچی چیزی نشنیده بودم راستش

چجوری دوتا رحم و دو تا سرویکیس داری بچه تو کدومشه

فکرای منفی نکن انشالله بسلامت زایمان میکنی

سوال های مرتبط

مامان نی نی مامان نی نی هفته سی‌وهفتم بارداری
ادامه تاپیک قبل تک شریانی تک کلیه
جواب امینوسنتز هم اومد همه چی خوب بود سالم بود دوباره 23هفته سونو انومالی رفتم گفت کلیه اش لگنیه و اکتوپیک خیلی خوشحال شدم ک حداقل دوتا داره اما دل تو دلم نبود گفتم برا اطمینان یجای دیگ هم برم رفتم اونم گف یه کلیه اش تو لگنه ک 9میل ورم داره دوبار غصع دار شدم گریه کردم دیگ اونقدری گریه کردم ک اشک نداشتم با کسی حرف نمیزدم حتی شوهرم خودمو تو خونه حبس کرده بودم دعا توسل ختم قران ذکر و خدا را صدا میکردم تمام امام ها را قسم دادم گفتم از خودم کم کنید بچم چیزی کم نداشته باشه حتی راضی بودم سرطان بگیرم بمیرم بعد ب دنیا اومدنش ولی بگن سالمه سالمه
طی کردن همه این مراحل سخت من و ب جایی کشونده ک انگار دوسش ندارم همش میگم خیلی اذیتم کردی از تکوناش خوشحال نمیشم میگم کاش ب دنیا اومد شیر نداشته باشم بدمش نمیخام حتی بغلش کنم همش میخام بزرگ شد بگم خیلی اذیتم کردی خیلی داغونم کردی چرا هرچی هرکاری میکنم نمیتونم خوشحال باشم حتی ته دلم ترس دارم میترسم