جاریم بچه دومش اصلا یه ذره گریه نمی‌کرد امشب تو مهمونی من صدای این بچه نشنیدم
حالا نمیدونم اولیشم اینجوری بود یا نه
حالا دخترمن خدا حفظش کنه تا ۴ ماه درمار از روزگار ما در آورده بود
همین الانشم اذیت های خودش داره
ولی تو نوزادی بیشتر کولیک یبوست شیر نداشتم خلاصه پوستم کنده شد
ولی این اصلا گریه نمیکرد مادرش هم به قدری لاغر ماشالله کلی شیر داره
من سینه هام بهداشت میدید میگفت پر شیره داره در صورتی که اصلا شیرنداشتم من اصلا بخودم ریختن شیر از سینه ندیدم یا شیر دوش میپوشیدم به زور ۶۰ تا میشد

ن‌گلم‌همه سختی دارن من‌خودم شیر‌داشتم ولی احتقان شیر‌ گرفتم‌دخترم قندش افتاد نگو شیر نمیاد ما نمیدونیم سینه هام هر کدوم ۳.‌‌۴ برابر شده بودن و عذابی داشتم ک نگو حالا درد زایمان طبیعی ک‌کرده بودم ی طرف ک نمیتونستم بشینم و.... بشینم‌برات تعریف‌کنم ی‌تومار میشه

ولی بعضی بچه ها هستن تومهمونی ها ساکتند تو خونه خیلی شرن دیدم اینجور بچه ها

تو چقد منی بخدا

دختر منم ساکت بود شکر خدا
منم جادی و برادر شوهرم آنقدر حسرت می‌کشیدن هی با لچه خودشون ک خیلی اذیتشون کرده بود مقایسه میکردن
منم خیلی ناراحت میشدم
دوس نداشتم مقایسه کنن بد ب دلم میفتاد
توام جلو ردشون چیزی نگی

دختر من ک تو فامیل ب نام جیغ جیغوی گریه اوی بداخلاق معروفه و بود البته و الانم‌هست

بچه منم تو مهمونی موش میشد ساکت و خوب هی میگفتن بچه ب این آرومی، تو گریه کردنم بلدی و فلان بعد ک میومدیم خونه دهنمونو صاف میکرد

خب پس همون گرسنه بوده. درکت میکنم منم تازه سه ماهگی بچه م فهمیدم گرسنه میمونه، بعد اینکه کمکی شیرخشک بهش دادم خیلی بهتر شد گریه هاش

منم دخترم همین بود ولی فقط تو شلوغی و مهمونی خوب بود. خونه ی خودمون میدون جنگ بود