سلام روزتون بخیر
دخترم به گهواره عادت کرده
ولی پسرم ده روزی میشه رو تشک مستقل میحوابه
دخترم رو چندباری بردم اتاق تنها و پیش خودم بذارم رو تشک بخوابه اما نخوابید
امروز گفتم دوتاشونم تو یه اتاق باشن من کنار دخترم درالزمشبدم مادرشوهر مدکنار پسرم ..شیزشچن رو خوردن یکم اینور اونورشپن بعد پاشدن راه افتادن همش باریزملان تا چهل دقیقه همش میدوییدن اینور اونور خواب هم از سرشون پرید چندبار آوردن رو تشک باز هم پاشدن ...تشک عاشوندعم خیلی دوست دارن دخترم خودش اومد رو تشکش دراززکشید ....اینم بگم یه بار هم قبلاً خودم وسط هر دو دراز کشیدم باز هم همینجوری شد ...
چیکار کنم؟
اینم می‌دونم گهواره براشون کوچیک شده اذیت میشن لطفا لطفا اینو نگید بهم...چون واقعا گهواره برا خودم هم متصل شده....دیگه الان هر دورو گذاشتم گهواره خوابوندیم بعدش گذاشتیم رو تشک...پسرم خوبه رو زمین می‌خوابه اما دخترم رو دید پاشد اونم بلند شد شیطنت کردن ...

۹ پاسخ

فقط باید بزاری توی تخت . تا همون جا هرچی میخوان بازی کنن و تکون بخورن بعد بخوابن . رو زمین اصلأ نمیشه اینا رو کنترل کنی ‌. تجربه من اینو میگه .

و اینکه حتما بچه هات رو به پتو هاشون عادت بده که بغل کنن بخوابن ‌ .

عزیزم طبیعی تا چن وقت بازیگوشی میکنن واینور اونور میرن ولی بمرور عادت میکنن که رو تشک بخوابن شما کارتو ادامه بده یکم صبر وحوصله میخواد
واینکه میخوای عادت کنن کلا باید گهواره رو جمع کنی که خودتم تا کم آوردی نخوابونی اون تو. کلا تغییر روش خواب بچه ها مث چالشای دیگه بچه هاست مث از شیر گرفتن واز پوشک گرفتن باید صبور باشی وکم نیاری بلافاصله روش قبلی ادامه ندی. یه یهفته اینکارو کنی مطمئن باش عادت میکنن وخودشون بدو بدو میان رو تشک که بخوابن. سخته برا شما که دوقلو داری ولی امکان پذیر

باید ۶ ساعت قبل از خواب شب بیدار باشن که راحت تر بخوابن.از طرف دیگه براشون یه روتین خواب تنظیم کن.لالایی پخش کن. چراعارو اصلا روشن نکن.پا شدن بدو بدو کنن تو خودتو به خواب بزن.یکم بازی میکنن بعد میان دراز میکشن. ممکنه اولش گریه کنن تو فقط همونجوری که خوابیدی بعلشون کن ولی از جات بلند نشو.هی براشون قصه های قابل فهم بگو. کلماتی که بلدنو توش استفاده کن

ببین من برای دوتاشون تشک پهن میکنم شیر و پستونکم میبرم
بینشون میشینم همزمان ک دارن شیر میخورن پتو رو میکشم روشون و براشون لالایی میخونم
یکم دست تو موهاشون میکشم یکم
دست و پا و کمرشونو ماساژ میدم
ی وقتاییم یکیشون بدقلقی میکنه میزارمش رو پام اون یکی رو کنارم رو زمین میخوابونم...

من گذاشتم رو تشک وسطشون دراز کشیدم بعدم پشتشون یا شکمشون ماساژ میدادم هی وول میخوردن و در نهایت خوابیدن بار اول یه ساعت اذیت کردن بعدش کم کم خودشون خوابیدن

من با روی پا خوابوندم گهواره گرفتم.
الان تازه یاد گرفتند گاهی مستقل با پستونک می‌خوابند.

روی پا هم یه دردسر دیگه داره...تا شش ماهگی رو پا میخوابونم پاهام انقد درد گرفت دیگه گهواره خریدم...الان هم از گهواره نمیام پایین....چون دوقلوتن سخته تنها باشم نمیتونم

روپا بخابون تا عادت بیفته ازسرشون

معضل شده *

سوال های مرتبط

مامان دوتاتوت فرنگی🍓 مامان دوتاتوت فرنگی🍓 ۱ سالگی
سلام مامانا
من بچه هامو از اول زیاد بیرون نبردم زیاد هم مهمون نمیاد خونمون و کسی رو نداریم...از آبان هم که دخترم راه افتاد خودم سرکار میرفتم وقت نمیشد بچه هارو حتی ببریم بیرون با ماشین...الان اومدیم مسافرت تازه تازه داریم می‌بریم بیرون چندین بار بردیم تو حیاط مادرشوهرم اینا حتی بعد دو سه ساعت هم با گریه پسرم رو میترسم داخل...دخترم هم بتو حیاط با پارک هم که میریم فقط میاد می‌چسبه به پاهام.... چقد خودم می‌خوام برم وسط حتی باهاش توپ بازی کنم اصلا پاهام رو ول نمیکنه که راه برم...اونروز بردیم دارم دستش رو ول کردم خودش راه بره هرکاری کردم قدم برنمیداشت...آخر سر دستش رو گرفتم یکم باهاش راه رفتم یهو حواسش نبود دستش رو ول کردم دیگه خودش راه افتاد کاریم نداشت...اما چندین باره میریم حیاط خونه مادرشوهرم اینا همش میچسبه به پاهام...داداشش هم با بقیه بازی می‌کنه ....الان من دوتا مشکل دارم از یه طرف هرچند ساعت بیرون باشیم آخر سر با گریه و دعوا باید بیان خونه....بعدش دخترم که همش میچسبه بهم....کسی بیاد خونشون یا بیرون کسی رو ببینین دخترم همش میچسبه به پاهام تو خونه هم مهمون میاد براشون دخترم چسبیده بهم از بغلم تکون‌ نمیخوره نمی ذاره منم به مهمونا نزدیک شم بعد چهل دقیقه تا یه ساعت میتونم تو بغلم ببرمش یکم نزدیک مهمونا .... و رویه آشناییش کلا خیلی خیلی طول می‌کشه چندین بار باید یکی رو ببینه تا بهش عادت کنه‌..الان یه هفته هست اومدیم حتی بغل پدرشوهرم بغل عمه اش هم بزور می‌رفت!! کیا بچه هامون اینجوری بوده چقدر طول می‌کشه تا سازگارتر شن؟؟
مامان 🍼مرسانا جان 🥣 مامان 🍼مرسانا جان 🥣 ۱ سالگی
🍓 این داستان دختر شیطون و ماجراجو 🍓

سلام به همه مامانا صبحتون بخیر
امروز مرسانا از تخت افتاد
صبح ساعت 4 بیدار شد رفتم شیر براش درست کردم بهش دادم شیر خودمو بهش دادم و تا ساعت 5 و نیم روپام بود که بخوابه و نمیخوابید چشماش 8 تا بود و من به شدت خوابم میومد و هی میفتاد سرم پایین چند باری هم عصبانی شدم ریز خودمو زدم ولی فایده نداشت تا 5 و نیم که تصمیم گرفت خودش بخوابه منم رفتم نمازمو بخونم و اینا که شروع کردم به نماز خوندن 5 و 37 دیقه رفتم رکوع یهو دیدم میگه مامان صدا ریز میاد گفتم خب تا من نمازمو بخونم 2 رکعته یکم صبر میکنه تا برم یهو از رکوع بلند شدم یه چیزی گفت بوووو مب صدا بدی داد نمازمو شکوندم دویدم فهمیدم مرسانا افتاده پایین تخت نشسته بود گذیه میکرد نمیدونم چه جوری افتاد اصلا ارتفاع تختش زیاده باید پاشو بزاره بالا محافظ تخت و بیاد من خودم با 4 پایه میرم بالا ولی خلاصه افتاد دیگ موقع باباش بدو و من بدو
باباش گفت دیگ رو زمین بخوابه گفتم نه محسن سبا خیلی بد رو زمین میخوابه کل خونه رو نیخواد غلت بزنه بیدار بشه و خونه مامانم تا صبح 10 بار بیدار میشه رو همون تخت بخوابه گفت میفته و اینا دیگ تصمیم گرفتیم تشک تخت رو دربیاریم یه تشک از خودمون که ارتفاعش کمه بندازیم و تشک تختش رو پایین تخت بزاریم که اگر افتاد رو تشک تخت بیفته ولی خیلی ازتفاعش اومده پایین و دیگ پاش نمیرسه به چوب


حالا دیگ این مدلی شد