سلام مامانا
من بچه هامو از اول زیاد بیرون نبردم زیاد هم مهمون نمیاد خونمون و کسی رو نداریم...از آبان هم که دخترم راه افتاد خودم سرکار میرفتم وقت نمیشد بچه هارو حتی ببریم بیرون با ماشین...الان اومدیم مسافرت تازه تازه داریم می‌بریم بیرون چندین بار بردیم تو حیاط مادرشوهرم اینا حتی بعد دو سه ساعت هم با گریه پسرم رو میترسم داخل...دخترم هم بتو حیاط با پارک هم که میریم فقط میاد می‌چسبه به پاهام.... چقد خودم می‌خوام برم وسط حتی باهاش توپ بازی کنم اصلا پاهام رو ول نمیکنه که راه برم...اونروز بردیم دارم دستش رو ول کردم خودش راه بره هرکاری کردم قدم برنمیداشت...آخر سر دستش رو گرفتم یکم باهاش راه رفتم یهو حواسش نبود دستش رو ول کردم دیگه خودش راه افتاد کاریم نداشت...اما چندین باره میریم حیاط خونه مادرشوهرم اینا همش میچسبه به پاهام...داداشش هم با بقیه بازی می‌کنه ....الان من دوتا مشکل دارم از یه طرف هرچند ساعت بیرون باشیم آخر سر با گریه و دعوا باید بیان خونه....بعدش دخترم که همش میچسبه بهم....کسی بیاد خونشون یا بیرون کسی رو ببینین دخترم همش میچسبه به پاهام تو خونه هم مهمون میاد براشون دخترم چسبیده بهم از بغلم تکون‌ نمیخوره نمی ذاره منم به مهمونا نزدیک شم بعد چهل دقیقه تا یه ساعت میتونم تو بغلم ببرمش یکم نزدیک مهمونا .... و رویه آشناییش کلا خیلی خیلی طول می‌کشه چندین بار باید یکی رو ببینه تا بهش عادت کنه‌..الان یه هفته هست اومدیم حتی بغل پدرشوهرم بغل عمه اش هم بزور می‌رفت!! کیا بچه هامون اینجوری بوده چقدر طول می‌کشه تا سازگارتر شن؟؟

۱۳ پاسخ

عادیه چون زیاد نبردیشون توی اجتماع

من بچه هامو تقریبا از 4ماهگی تو کالسکه بردم بیرون 1روز درمیون...
الان یکیشون سخت ارتباط میگیره باید یکم بگذره

بچه های منم همینطور بودن ی جا میرفتیم جیغ و گریه ،یهو تو یه مهمونی دوسه ساعت ب من چسبیده بودن و گریههه
حتی مهمون غریبه ترم میومد خونمون همینطور بودن...
ولی یکم رفت و آمدمو نسبت ب قبل بیشتر کردم بهتر شدن
ب نظرم یکی دوماه دیگم بچه ها شمام بهتر میشن

بچه های منم همینطور بودن ی جا میرفتیم جیغ و گریه ،یهو تو یه مهمونی دوسه ساعت ب من چسبیده بودن و گریههه
حتی مهمون غریبه ترم میومد خونمون همینطور بودن...
ولی یکم رفت و آمدمو نسبت ب قبل بیشتر کردم بهتر شدن
ب نظرم یکی دوماه دیگم بچه ها شمام بهتر میشن

چون زیاد دورشون شلوغ نبوده من بچه هام گریه میکردن مهمون میدیدن میرفتیم جایی بهم میچسبیدن اما الان نمیزارن دستشونو بگیرن میخوام خودشون تنهایی بازی کنن
سعی کن بیشتر براشون وقت بزاری و ببری بیرون

هر روز بیرون ببر. پارک یا پاساژ حتی خیابون های پرجمعیت بزار عادت کنه. من با اینکه همیشه دخترم رو بیرون میبرم گاها از بعضی جاها و بعضی آدم ها میترسه و گریه میکنه چه برسه به شما که اصلا جایی نبردی

سلام عزیزم.دختر من مثل پسر توعه و پسرم مثل دخترت.
ولی باید خیلی ببریشون بیرون.تقریبا هرروز ببر بیرون.وقتی زیاد برن بیرون هم خوش اخلاق ترن.هم این عریبگی کردنشون برطرف میشه.
اط طرفی تایمی که بیرونن خیلی باهاشون بتزی کن که دیگه خسته بشن.به مرور متوجه میشن که بعد از بتزی باید برگردن خونه

منم پسرام همینجوری بودن . تازه یه ۲تا ۳ماهی میشه خوب شدن .ولی من خیلی بیرون بردم و مهمونی رفتم تا خوب بشن و اینکه همیشه قبل رفتن جایی یا کسی بیاد براشون میگم کجا قرارع بریم و کیا اونجا هستن .
و تو جواب هات دیدم سر حیاط بردن اعصابت خورد شده . تا جایی که کار خطرناک نکنن کاری بهشون نداشته باش. خاک باعث مریضی کودک نمیشه و فقط باعث میشه استرس و وسواس رو بهشون منتقل کنیم .
پس فقط ببر مخصوصا پارک و جایی که بچه ها هستن
البته باید یه نفر همراه باشه باهات

اینقدر بیرون بردن دوقلو ها پر از سختی و چالشه هر دفعه آدم پشیمون میشه که بیرون ببرتشون واقعا سخته

اشتباه کردی.میدونی چه لطمه ای به بچه میخوره که بیرون نره و تو اجتماع باشه .آدم سالم باشه دیوونه میشه چه برسه به بچه .شده باشه روزی ۱ ساعت برای بچت وقت بذار ببرش بیرون

زیاد ببری بیرون یا زیاد آدم ببین درست میشه پسر منم اینجوری بود میترسید از همه بغل عموش نمی‌رفت حتی الان خوب شده

عزیزم. بچه ها و حتی خود ماهم اگه ی مدت همش تنها باشیم وارد شدن تو اجتماع برامون سخت میشه.

پس چجوری میری سرکار
کجا میزاری؟

سوال های مرتبط

مامان یسنا مامان یسنا ۱ سالگی
سلام مامان ها میخواستم از تجربه ی واکسن 18 ماهگی دخترم بگم، قبل از واکسن زدن برای دخترم دو تا عروسک‌ جدید خریدیم،یکی رو با خودم ب بهداشت بردم و یکی رو تو خونه گذاشتم ک وقتی اومدیم خونه بهش دادم،موقع واکسن زدن ب پاش جلو چشماشو گرفتم نزاشتم ببینه ک تو ذهنش نمونه،بعد ک اومدیم خونه شوهرم با دخترم بازی کرد و دخترم راه رفت و دوید،اصلا بهش یاداوری نکردیم ک واکسن زده ب قول گفتنی جیز شدی،بعد رفتم خونه ی مامانم ک اون جا سرش گرم باش،بازی کنه،عصرش با مامانم و دخترم رفتیم بیرون و دخترم همه رو راه اومد،اخراش موقع برگشت ب خونه بغلش کردم،پاش اصلا ورم نکرد و قرمز نشد،چون مواد پخش شد تو پاش،بعد شیر زیاد بهش دادم و زیاد ادرار میکرد،همون موقع بعد واکسن ک اومدیم خونه بهش استامینوفن دادم،ساعت 8شب دادم،ساعت 12 شب، فقط ساعت 10شب و 12:30 شب تب کرد،با اب ملول رو ب گرمی پاشویه اش کردم ،تبش می اومد پایین،کمپرس سرد کمی گذاشتم روی پاش،کمپرس گرم اصلا نزاشتم، ب نظر من خیلی واکسن خوبی بود،دخترم اصلا پا درد نداشت
مامان فندق مامان فندق ۱ سالگی
سلام عزیزان
مامانا کمکم میکنید
پسرم ۵ سالشه
خیلی لجباز و یک دنده هست
تقریبا کل روزش رو با لجبازی و غر زدن و ناله کردن میگذرونه،با برادرش که یک سال و نیمش هست اصلا بازی نمیکنه،بیشتر ازش دور میشه و یا میزنتش
یعنی سر هر موضوعی بهانه میگیره،گاهی فکر میکنم این همه بهانه از کجا میاره🥺🥺
حتی میریم بیرون باز هم انگار هیچی به میلش نیست،مدام ناله،گریه،بهانه
کلا خودم همیشه خییییلی تحت فشار قرار میگیرم و سر درد میشم
و اینکه تا به خواستش نرسه کلا ول کن ماجرا نیست
از طرفی پسر کوچیکم نمی‌ذاره زیاد برم سمتش،خیلی بهم حساس و وابسته هست،مثلا تا می‌خوایم با هم حتی یه کاردستی درست کنیم قشقرق راه میندازه و گریه می‌کنه😭
انگار من باید کل روز رو کل حواس و فکرم رو بذارم رو این دوتا
یعنی بعضی وقتا مغزم میخواد منفجر بشه،
خیلی تلویزیون میبینه،و همین که فاصله میگیره دوباره بهانه خاش شروع میشه
حتی با هم پارک هم بریم بازم یه چیزی هست که بخواد به خاطرش بهانه بگیره
نمی‌دونم من کم طاقتم
پسرم خیلی بهانه گیره
کلا تحت فشارم🥲🥲