۱۱ پاسخ

ربطی به عادت دادن نداره الان بخاطره سنشونه ترس جداییی دارن

تابستون شد پارک و خانه و بازی زیاد ببر اجتماعی بشه دختر منم اینجوری بود

عزیزم نگران نشو طبیعیه دخترمنم الان اینطوریه تایمیه ک داره تازه اشنا میشه بااطرافیانش دگ تااحساس امنیت نکنه پایین نمیاد منم الان اومدم تهران حدودا یک هفتس هرجا رفتم کلا توبغلم بود خیلییی خستم کرد پایین نمیاداصلا تادیگع چندساعت بشه احساس امنیت کنه بازی کنه

وای دخترمنم اینجوریه مادرشوهرم هی غرمیزنه این بغل من نمیاد فلان خب بچه ان‌دیگ‌خوب میشن

خب سن وابستگیشه
طبیعیه که بچسبه به مادر
دختر منم بغل باباش نمیره

.دقیقا مثل پسرخواهرمه
اون ۱۹ماهشه

دختر منم هپینجوریه ولی عید بس ک بردمش همه جا تازه داره با بقیه خو میگیره

عزیزم بعضی از بچه ها اینحورین خودتو ناراحت نکن مادرشوهرت هم کوه خوری کرد بگو مگه من دوست دارم که اینحوری بکنه هم خودشو هم منو اعذاب بده از این به بعد هم ببرش بیرون بذار عادت کنه به جمع و شلوغی

پسر من اینجوری بود بعد که راه افتاد خیلی سختم بود بد قلقی میکرد خیلی بردمش تو جمع هی پیش مادرم مادرشوهرم میزاشتم پیش ابجیم بچه هام میسپردم پیش باباش میرفتم بیرون الان خیلی خیلی خوب شده تو جمع ها همش میره بازی با بچه ها

اره ببین بتونی مستقلش کنی برای خود بچه خوبه فردای روز میره مهد میره مدرسه ای باشگاه ای کلاسی جایی بعد حس وابستگی بهش دست میده سخته سعی کن مستقل بارش بیاری .....مثلا بعضی وقتا میری جایی پیش شوهرت بزار یکم ازت دور باشه حس وابستگی بره یا میری جایی ببرش تو بچه ها خودتتم پیشش بشین وقتی غرق بازی شد بعد از پیشش برو
البته دخترت هنوز خیلی کوچیگه بزرگتر شه شاید این وایستگی کمتر شه

دقیقا پسرمنم همینه از ۳ماهگی اینجوری شد
منم مادرشوهرم خیلی بهش برمیخوره

سوال های مرتبط

مامان امیر علی وآسنا مامان امیر علی وآسنا ۱۷ ماهگی
مامانا واقعا درمونده شدم من یه پسر دارم۵سالشه با خواست من یه بچه دیگه آوردیم که شد دخترم که یکسالو ۴ماهشه از روزی که باردار شدم تابه امروز هر بار مشکلی پیش اومد هر بار بچه گریه وبیقراری کرد شوهرم بامن دعوا کرد که من نمیخواستم تو خواستی حالا هم بکش بچمم بیش از حد بهانه گیر هست دائم دلش میخواد بغلم باشه وپیش هیچ کس نمیره خیلی حالم خرابه شبا نمیخوابه درحد ۳ساعت می‌خوابه بغیش همش گریه میکنه و باید ساکتش کنم اصلا خواب ندارم الانم که داره دندون در میاره بدتر شده به نظرتون یه ماه از این قطره هایی که برای خواب هست بخرم بدمش بخدا همشون اذیتم میکنن بخدا منم آدمم خسته میشم کم میارم نگید صبوری کن که به ولله کم آوردم

یکی نیست حتی شبا که خوابه فقط هی باید شیشه درست کنی نگهش داره تا من استراحت کنم
شوهرم امشب آنقدر غر زد که من خواب راحت ندارم سرم از صدای گریه هاش درد اومده میگه هم گریه میکنه سریع ساکتش کن ولی بخدا دیگه مخم هنگ کرده نمیدونم چیکار کمم