منم خیلی نگران بودم و همین حسای تورو داشتم تا اینک روز واکسن ،پسرمو دادم موقع واکسن بغل همسرم باشه و اونی ک واکسن میزد انقد از قبلش شروع کرد باهامون راجب موضوع های مختلف صحبت کردن و حین واکسن انقد حرفید ک اصلا متوجه نشدیم واکسن کی زده شدوفقط ی لحظه پسرم موقع واکسن جیغ کشید و گریه کرد با پستونک آرومش کردیم
دیگ خوابید آوردیمش خونه هر ۴ساعت بهش قطره استامینوفن دادیم واز همون اول لباساشو دراوردیم وبا ی زیر پوش خوابوندیمش و همین باعث شد تب نکنه خداروشکر
فقط برا شیر دادن بغلش میکنم و بعدش سریع پوشکشو عوض میکنم و میذارمش تو گهوارش ک اذیت نشه،بی قراریاش خیلی کم بود وبیشتر بی حال بود و میخابید،خداروشکر امروز روز دوم واکسنش بود وب خیر گذشت و دیگ احتمالا برا روز سوم سرحال میشه
ب نظرم باس تو شرایطش قرار بگیری،چن اونجوری فکر و خیال ک قرار چی بشه وهزارتا فکر الکی میاد سراغ ادم و باعث ناراحتی و نگرانی میشه
یه حوله خیس کن بزارفریزر بزاریخ بزنه بچه روکه واکسن زدن واومدی خونه این حوله روبزارروپاش چنددقیقه یعنی هی بزارش برش داریکم دیگه بزارش نه یسره استامنیوفن هم بده اصلاتب نمیکنه من براهردوبچم اینکاروکردم بعدهرواکنسی واصلاتب نکردن
آخ منم شنبه باید بزنم شدید ار الان استرس دارم منم اونجا نمیمونم اصلا طاقت ندارم😞
منم میترسم ازالان استرسشو دارم
قبلش استامینوفن بده،اومدی خونه شلوارش دریار یه مارچه نم دار ولرم سرد ن بداز رو رد واکسناش اروم میشه شیافم داشته باش ک تبش اخرشب شدید شد پایین نیومد بشه با شیاف پایین آورد
واکسن دوماهگی خیلی راحته فقط چند ساعت اول سخته
منم مث شمام واکسن زدنی ک پیشش نبودم بدش اومدم گرفتم بغلم باهم گریه کردیم🥺🫤
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.