۱۲ پاسخ

اره خیلی خوبه
من خیلی زود خدا بهم ی نی نیه دیگه داد
باهم دیگ خیلییییی خوبن عاشق روابطشون باهم

منم دلم می‌خواد ولی شرایط مالی و روحی شو ندارم
منم تا ده سالگی تنها بودم

منم همینطور

والا منم بخاطر همین تنهایی پسرم دوباره باردارشدم بچم انقد تنهاست دلم میسوزه براش بخدا تو فامیل شوهرم ی دونه بچه نیست خودمم ک شهر غریبم
پسرمو پارک یا خانه بازی میبرم ی جوری بازی میکنه بغض میکنم بخدا .
البته من کلا خونه دار بودم از اول بچه دوم باشه یا ن کلا خونم

بنظرم اگه آلات اقدام کنی بهترین فاصله هس بزار بچه ها با هم بزرگ شن بعدش یهو برو سرکار و زندگیت تمیز شع

دقیقا دغدغه این روزهای من تنهایی پسرمه . شهر غریبیم و با بچه ای در ارتباط نیست و میخوام بزارمش مهد کودک انشالله ک وقت کنم یه کم بخودم برسم و باشگاه و کلاس برم اگر اوکی باشه با مهدش

دوستم من دوتا دارمممم. خیلی دودل بودن زیادددو خودم اصلن تواناییش رو نداشتم نه جسمی نه نیرو کمکی نه مالی.
ولی پسرم رو دوست نداشتم تنها باشه و اینکه گفتم اخرش ما دوتا بچه رو میخواییم پس زودتر بیارم که اختلاف سنیشون کمتر باشه.
دیگه اوردم و واقعاااااااا سخت بود بیش از حد.
ادم تنها واقعا اذیت میشه واقعا.
اگر مادرم نزدیکم بود شاید از لحاظ روحی بهتر بودم ولی خب دوره ازم.
ولی خب الان که دومی هم یکم بزرگتر شده حداروشکر بهتره.

پس تو اگرواقعا دوتا میخوای اگرمیخوای اختلاف سنیشون کمتر باشه که هم بازی بشن دیگه بیار همین حالا. ولیباید چالش هی زیادی رو بپذیری و سختی هاش رو قبول کنی. اونم وقتی تنهایی.

من با دوتا و تو غربت سر کار هم میرم
😅

من الان دوتا دارم کلا خونه نشین شدم مهمونی یا ی بیرون کوفتمون میکنن این اذیت میکنه اون گریه همش دعوا و کتک کاری
اصلا دوس ندارم هیجابریم

بنظرم نیاری بهتره هنوز زوده منم بهم میگن بیار ولی دوس دارم اول برم سرکار بعد ۶ساله شد بیارم یکی

خیلی فکر کن دوتا بچه خیلی سخته ها خیلی باید حوصله داشته باشید. 7سال کم کم خونه نشینی و اختیار خودتو نداری

ماروهم‌دودل کردی😂

سوال های مرتبط

مامان اهورا و آرتا مامان اهورا و آرتا ۳ سالگی
چقدر خستم الان ۳ساله مادر شدم واسه پسرم همه کار کردم وقت گذاشت بازی کردم در هفته شده ی روزشو بردم پارک از حظر خورد و خوراک همیشه عالی بوده هیچ وقت نذاشت بد لباس بپوشه و شلخته باشه همه چیز خوب بود عالی بود خواستم از پوشاک بگیرمش باهاش خیلی خوب راه اومدم اما از دوسالگی ب بعد پسرم خیلی خیلی شیطون شد بازم من کنترلم بالا بود اکه بهش میگفتم بالا چشت ابرو شب خواب تداشتم از ناراحتی و عذاب وجدان اما الان ب مشکل برخوردم پسرم از دستشویی رفتن میترسه با اینکه راحت از پوشااک گرفته شد اما چند وقت خیلی میترسه امروز خواستم ببرمش ارایشگاه خون گریه کرد قبول نمیکنه هیج کس موهاشو کوتاه کنه خیلی لحباز و بد قلقه مجبورم واسه هرچیزی تهدیدش کنم تا ب حرفم گوش بده بچه دومم بدنیا اومده خودم خستم پسرمم خیلی شیطونه کار خطرناک میکنه منی ک خط قرمزم زد بودن الان چندباره بچمو میزنم ارامش ندارم خیلی تو فکر پسرمم از خودم بدم میاد عذاب وجدان دارم دلم روحم خستس همش میگم چرا بچم اینجوری میکنه چرا میارسه از خیلی چیزا چرا من نمیتونم خودمو کنترل کنم مثل قبل خواب تدارم از ناراحتی من جونم ب جونم پسرم بستس تحمل ندادن ببینم تو این شرایطه خودمم از ی طرف دیگه صبرم تموم شده نگران بچمم