۹ پاسخ

عزیزم خیلی ببخشید دخالت میکنم اما شما تمام سعی رو کردی اون بچه رو بندازی وقتی نیفتاده وقتی صداش قلب کوچولوشو شنیدی دیگ ننداز توکلت به خدا باشه اون قلب داره انسان کامل خیلیی گناه داره 🥹بخدا آخرش جز پشیمونی برات هیچی نمیمونه

شاید خواست خدا اینه ک این بچه بمونه

اول اینکه آنقدر به این بنده خدا نگید نگه دار با این همه دارو اون بچه معلوم نیست چه به سرش اومده
فکراشو کرده چرا هی دلش خالی می کنین خودش همه بدنش به هم ریخته
دوماً
مگه چند وقتش بوده که می گه یه کف دست چیز سفید باید دفع شده عزیزم
بچه پنج شش هفته من دفع شد یه چیزی شبیه یه لوبیا بود

برو دکتر بهت قرص میده خونریزیت شروع میشه . وقتی قرص خوردی اصلا اگ سقط نشه هم سالم نیس

رفتی سونو بدی دکتر رفتی؟؟بهتری؟؟

ان شاءالله هر چی خیر هست برات پیش بیاد ناراحتم برات خیلی سخته

سلام شایدم سقط شده مگه دوتا لخته ندیدی ؟؟من هم یکی سقط کردم کلا یه لخته دفع شد سونو دادم هیچی نمونده بود فکر کنم همون ۷یا۸هفته بودم

من موقع سلین کوچولو دم کردنی زیاد میخوردم اما بچه آسیبی ندید..

عزیز شاید حکمتی در کاره

سوال های مرتبط

مامان بهاره مامان بهاره ۲ سالگی
سلام مامانای عزیز
دخترم 2سال و 6ماهشه از وقتی دوسال شد ی اخلاقای بدی گرفت که دیگه به زور تحملش کردم تا الان (لجبازی میکنه جیغ گریه و..)ولی الان چیزی که نگران کننده تر شده برام اینه که تو این مدت از من و باباش (مخصوصا باباش)خیلی دور شده سرش داد میزنه همش میگه بوسم نکن برو اونور و...ولی من ب شوهرم میگم صبر کن ان شاالله درست میشه خونه ما آپارتمانه و با مادرشوهرم واحدمون رو ب روی همه و دخترم هرشب گریه و جیغ می نه که من باید برم پیش مامانی بخوابم و ما ز زور میاریمش پیش خودمون که عادت نکنه یا عموش وقتی کاری بکنه همش سرش داد میزنه احساس میکنم حال روحی روانی دخترم داره خراب میشه من هیچ خانواده ای یا آشنایی اینجا ندارم که برم پیشش تا دخترم آرامش پیدا کنه یکم فقط گیر کردیم تو این خونه پس فردا قراره برم پیش مامانم از الان دخترم خوشحاله باباش میگه دلت تنگ نمیشه برام میگه نه
دیگه نمیدونم باید چیکار کنم با برادرشوهرم قهرکردم بابت اذیت کردن دخترم ولی بازم چون غریبم اینجا ول کن نیست همش اذیت میکنه با کاراش شوهرمم اصلا از ترس مامانش حرفی نمیزنه
ممنون میشم راهنمایی کنید