۱۵ پاسخ

حداقل بچه بیاد استرس و حال بد و سنگینیو نداری

آخه الانم نمی تونیم بخوابیم🥴

شوما هروز استرس و گریه و ماجرا داشتی الان یادت رفته وگرنه الانم سختی خودشو داره

وقتی شرایطت سخت شده باشه و استراحت مطلق باشی و درد داشته باشی و بیرون نتونی بری
ترجیح میدی تایم زایمانت برسه زایمان کنی

خدا بدادمون برسه😂😂

والا الانم نمیتونیم بخوابیم باز حداقل اونجا میشه یک ساعت بدی دست شوهرت یا مامانت یک ساعت بخوابی الان اصلا نمیشه مخصوصا این ماه آخر

دستشوی تو نصف و نیمه میری الان که کوچیکه بزار راه بیفته هزار برابر سختی هات شروع میشه

مگه الان خواب و خوراک درست و حسابی داریم 😰

من ارزویه دراز کشیدن دارم خواب پیش کش😂

ااخ حرف دلمو گفتی

الهی عزیزم🤣

😂😂ولی هفته های اخر عذابه برامون دیگ دعا میکنم زودتر دردم بگیره

دقیقاا 🥴🥴

😂😂دست تنهایی؟؟

دقیقاً بارداری بهشته رسماً 😅

سوال های مرتبط

مامان جوجولات🍬🍫 مامان جوجولات🍬🍫 روزهای ابتدایی تولد
چشامو ک باز کردم نزدیک ۱۱بود
یکم ک فک کردم دیدم تو اتاق عمل نیستم و از ناله های تخت کناریم ک یه اقا بود متوجه شدم تو ریکاوریم
پرسیدم پسرم کو ک یه خانم پرستا از پشت میز اومد بیرون و گفت اینجاست یه تخت نوزاد پایین پام از تکون خورد پتو متوجه میشدم ک پسرم بیداره و یکی دوبارم گریه کرد آوردش یکم شیرش دادم البته همه کارو خودش کرد بعدم منو بردن بیرون و از روی تخت جا به جام کردن و رفتیم بیرون میلرزیدم همراهیامو دیدم محمدم ک بازم بغض داشت و تو گوشم گفت مامان یزدان من مرسی😍
دیگه رفتیم تو بخش و از همسرجان خواستن کمک کنه بازم جا ب جایی تخت و بعدم پرستار بخش اومد با یزدان و آموزش شیردهی و چقد پرسنل عالی بودن همه مهربون همه صبور واقعا از بیمارستان ناجا همچین انتظاری نداشتم و نگران بودم تو انتخاب بیمارستان از همون اول ک رفتم برای تشکیل پرونده چقد باهام حرف زدن شوخی کردن تا لحظه ای ک مرخص شدم فقط دونفر اون وسط اعصاب نداشتن🤣ک از اونجایی ک منم پاچه گیرم پاچه ی اونارو گرفتم و دیگه کاری ب کارم نداشتن🤣