۵ پاسخ

سلام عزیزم حتماً پیام منو بخون من پسرمو از دو سالگی ه دکتری می‌بردم که معروف‌ترین دکتر شهرمون بود و ۶ ماه به ۶ ماه نوبت می‌داد و هر وقت با دستگاه نگاه می‌کرد می‌گفت عالیه اصلاً مشکلی نداره ولی پسر من ‌گفت که یکم بد می‌بینم همیشه شوهرم می‌گفت یه بار هم یه دکتر دیگه ببریم ولی من می‌گفتم این دکتر خیلی معروفه تا اینکه یه روز خودم هم راضی شدم که ببریم یه دکتر دیگه اول اونم با دستگاه نگاه کرد و گفت من مشکل خاصی نمی‌بینم ولی همین که برد پشت اون علامت‌ها نشست ۴ خط آخر رو نمی‌دید دکتر گفت ببین اصلاً به دستگاه اعتباری نیست این الان تنبلی چشم داره اون چهار خط رو نمی‌بینه ولی دستگاه تنبلی چشم رو نشون نمیده بهت توصیه می‌کنم حتماً حتماً ببر دکتر دیگه و امروز ببر چون سن هر چقدر که بالاتر میره درمانش خیلی سخت‌تر می‌شه و شاید دیگه درمان نشه برای همین میگم که امروز پاشو و ببر یه دکتر دیگه و حتماً حتماً امروز ببر چون هر چقدر سنشون بالاتر میره درمانش سخت‌تر می‌شه و شاید تو ۶ سالگی هم اصلاً درمان نشه ببین تنبلی چشم با ضعیف بودن خیلی فرق می‌کنه و به قول دکتر تنبلی ممکنه اصلاً با دستگاه هم قابل تشخیص نباشه و بچه چند خط آخر رو نبینه اینکه چند خط رو نمی‌بینه یعنی نشانه تنبلی هست گر ببندی خیلی زود خوب میشه بهت توصیه می‌کنم که پشت گوش نندازی

عزیزم دلت راضی نیس ببرجای دیگه
ولی بادستگاه تشخیص درسته

حتما با دستگاه چک کنه، مطمن میشن

نه حساس نشو

اکر میخوای مطمین بشی یه دکتر دیگه هم ببر
ولی نگو جای دیگه بردم و چی گفته

ولی اینو بدون تو بچه ها دردا و مشکلات بدون علت زیاده
چون اکثرا از خودشون در میارن و واقعا مشکلی ندارند
ولی خوب ما وظیفمونه مطمین بشیم

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی💙ضحی💗 مامان امیرعلی💙ضحی💗 ۵ سالگی
دلم میخواد گریه کنم دیگه
دردای خودم کمه،اذیتای پسرم بیشتر عصبیم کرده،،پسرم یکی میاد اونو ب شکل گوشی میبینه فقط میگه گوشیتو بده،،حرفمو ک تا پاشم بکنم دنبالش اصلا گوش نمیده،،تو عصبانیت همه چرتو پرتی میگه،،مادرشوهرم ک مث کلیپای اینستا مسخره میکنن میمونه میاد نه کاری نه چیزی بچه های دخترش باخودش میاره و فرق گذاشتن بین پسرمو بچه های اونا رو ملموس حس میکنم،درحد چند ساعت میاد و میره،،مامان خودمم ته کوچه هس خونشون شاید ۴ دقه هم‌ نمیشه،،داشت با خالم حرف می‌زد ک منم امشب هستم از فردا شبا نمیمونم بهش هر روز سرمیزنم تنهاش نمیذاریم ینی شبا دیگه نمیاد ،،از طرفی فک میکردم دیدنی بیشتری داشته باشم دوتا از خاله هام ک اصلا نیمدن یکیش حتی بهم زنگم نزد فقط ب مامانم زنگ زد گفته بود بچه و شوهرش مریضن،،،خیلی دلم گرفت واقعا یه فکرایی دیگه میکردم ....دلم برا حاملگیمم تنگ شده،،شکمم خیلی بزرگه و افتاده شده از قبلم بزرگ بود بیشتر رو مخمه🥴🥲🥲و.....