۲ پاسخ

دخترمنم همین بود تو خونه ی گوشه‌میموند تکون نمیخورد من از صبح بردمش بیرون تا غروب ک‌راه بره بردم پارک .خونه مامانم کلا توخیابون و پارک ک بود حواسش از پاهاش پرت میشد

عزیزم امروز. دیگه کم کم خوب میشه راه می‌ره. تشوقیش کنید راه بره من دخترم همینجوری بود شوهرم تو حال هی باهاش بازی کرد. من رفتم اتاق صداش کردم گفتم بیا عروسک ببین چه خوشگله. هی گفتم لنگان لنگان خودشو رسوند هی انیجوری کردیم راون شد براش. کم کم خودش پاشد

سوال های مرتبط