۱۸ پاسخ

ده طول تاریخ شنیدی بچه ای از گشنگی مرده باشه؟

ولی خودت ضعف اعصابو افسردگی میگیری

بخدا اگه خودتو آروم کنی زودتر جواب میگیری

حق داری ولی آیا با آزار رساندن به خودت چیزی خورد

اول اینکه شریت کیدی کر بده
دوم اینکه خابشو تنظیم کن
سوم اینکه اصنننن اهمیت نده سفره باز کن ی بار بگو پسرم بیا سره سفره اومد که هیچی نیومدم جم کن بزار کنار اون فهمیده حساسی اینجوری میکنه این روشیه که خودم پیش گرفتم و جواب داد

دخترمنم همینطوره

دختر منم همینه چ میشه کرد

قد و وزنش و بگو

بقران دختر منم همینه

حالا پسر من که زیاد میخوره و پشت معده اش انگار خرابه هستش با پسر تو چه فرقی داره؟ پسر منم ریز و لاغر و کوچولو مونده... ول کن بابا بزرگ میشن خوب میشن

عزیزم شما اینقدر حساس هستید نه تنها به معده بچه اسیب میزنید بلکه از نظر روانی به فرزندتون اسیب خیلی بیشتر می زنید
اگه سلامتی فرزندتون براتون مهمه اول از همه رو خودتون کار کنید
اول اینکه مقایسه نکنید
دوم اینکه شما بخاطر فشار روانی که بچه فرشته خدا وارد میکنید اگه اشتهایی هم بیاد سراغش از بین میره
مثلا سیب زمینی سرخ شده نمیخوره ؟
ماکارونی
پاستا
پیتزا
قطع به یقین یه چیزایی دوست داره
دست پختتون رو تغییر بدید
ولی
تا زمانی گه اینقدر حساس باشید چون از نظر روانی دارید داغونش میکنید این بچه نمیتونه با ارامش غذاشو بخوره حالا چی کم چی زیاد

پسر من میخوره اما دریغ از ذره ای وزن گرفتن .دخترم نمیخوره و لاغره.
چه میشه کرد خداروشکر که سالمن .آخه چرا خودزنی می‌کنی بیخیال بچه اشتها نداره گناه داره اذیتش نکن

وااااای عزیزم سخته حق داری

دختر من هم همیطور بود بچه که بود.بخدا الان که ۱۰سالشه یکم بهترشده.باید تحمل کنی چاره ای نیست.با کتک و زجر دادن خودت و بچه چیزی درست نمیشه

پسرمنم نمیخوره میزارم دم دستش میبینم رفته برداشته میخوره همش دنبالشم که هرلحظه ای گشنه شد همون. لحظه بدم

اگه شیرخشک میخوره.پدیاشور خارجی بخر براش.قیمتش زیاده ولی خوب مقویه

بخدا پسرمنم اینجوره امروز مهمون بودیم سرسفره نخورد یکم سرش داد زدم بعدشم باشوهرم حرفم شد دیگه روانیم دارم از بغض میترکم قدش کمه وزنش کمه

ای جانم
حق داری

ول کن بابا چون حساس شدی اینجوریه
ببرش دکتر شربت اشتهایی چیزی بهش میده میخوره یا آزمایش بده شاید کم خونی داره

پسر منم همینه بیخیال شو خودتو آزار می‌دیدی نه کسی درکت میکنه نه اون بچه بزرگ بشه میفهمه چه قد براش حرص خوردی،پسر من سه سالش بود دو روزهیچی نخورد هربس زدم رو پام همش کبود شده بود

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
امروز اولین روز مهد پسرم بود ، بدون من که نموند من تمام سه ساعت رو کنارش بودم ، بعد خجالت میکشید اصلا حرف نمیزد یا اگر حرف میزد خیلی آروم پیش من حرف میزد که مربیشون اصلا صدای اینو تو این همه بچه نمیشنید ، بعد بچه ها چون این از همه کوچیک تر بود و خجالت میکشید و حرف نمیزد یکیشون که خیلی بی ادب بود هی میگفت من از این خوشم نمیاد پیش من نشینه بقیه هم به تبع اون همین حرف رو زدن ، وای داشتم سکته میکردم همونجا گریه ام ولی خودمو جمع کردم ، نسبت به پارسال که یه بار بردمش اصلا نمیموند میرفت فقط بازی ایندفه مینشست و توجه اش بیشتر بود اما مثلا مربی میگفت رنگ کن رنگ نمیکرد ، از یه طرف از این خوشحالم که اینقد این سه ساعت همکاری کرد و نشست از طرفی از اون حرفای بچه ها به شدت دلم شکسته و آخرشم مربیش گفت پسرت حرف نمیزنه ؟ گفتم حرف میزنه ولی اینجا خجالت میکشه ، اونجا بچه ها رو نگاه میکرد ولی با هیچ کدوم سعی نکرد دوست بچه ولی اومدم خونه با بچه های همسایمون کلی بازی کرد ، خدایا خودت کمکم کن پسرم رو راه بندازم خیلی سخته از طرفی از نطر روحی خودت داغون باشی و کلی دلشوره که یعنی همه چی درست میشه ؟ از طرفی باید محکم پشت بچه ات باشی ...