امشب یه اتفاقی برام افتاد و البته بگم قبلش شوهر من آدم جوشیه الان خیلی بهتر شده انقدر که باهاش حرف زدم و طاقت جیغ زدن زیاد مهراب رو نداره و مهراب این روزا برای هرچیزی جیغ و گریه های وحشتناک میزنه و یه آدم صبور میخواد فقط که شوهر من یه وقتایی کنترل نمیتونه خودشو بکنه و داد میزنه سر مهراب بارها بهش تذکر دادم و الان بهتر شده ولی بازم یه وقتایی حس میکنه با داد میتونه مهراب رو آروم کنه امشبم ازون شبا بود که من دوباره گیر کردم بین دوتاشون و باید خودم صبور و خونسرد باشم و سریع تصمیم بگیرم بدون اینکه کنترلم رو از دست بدم خیلی سخته.امشب مهراب شام نخورده ساعت ۷.۳۰خوابید دوبار بیدار شد با گریه با شیر خوابوندمش دوباره بیدار شد میدونستم گشنست ولی آروم نمیشد که بهش غذا بدم شوهرمم داد کشید مهراب بدتر کرد جیغاش رو ترسیده بود گشنش هم بود بغلش کردم بردمش تو پارکینگ و سوار سه چرخه کردم و راه بردمش آروم شد آوارمش بهش غذا دادم با آهنگ چون جیغ می‌کشید حالا آروم بود و الانم خوابید ولی فشاری که به من میاد خیلی زیاده چون باید دو نفر رو آروم کتم و کنترل کنم. فقط از خدا میخوام تنهام نزاره چون تو هر مرحله ای زمان میبره تا بتونم شوهرم رو همراه خودم بکنم .میدونم هرچی بزرگتر بشن سخت‌تر میشه. فقط میگم خدا کمکمون کنه

۱۳ پاسخ

چ مامان صبور و قوی.من باز گاهی اوقات عصبی میشم ولی شوهرم اصلا سر لیام عصبی نمیشه.چقد مامان و همسر خوبی هستی❤️

حالا ما دوتامون سر بچه ها داد میزنیم🫠🫠واقعا دست خودم نیست همیشه صدام میره بالا ولی بعدش عذاب وجدان میگیرم حتی جلوشون دعوا هم میکنیم🥲متاسفانه

بنظرم بفرستش پیش مشاور وگرنه روح‌ و‌ روان خودت و بچه اسیب میبینه!

افرین به حوصله تو که بردیش تو پارکینگ.من بودم بدار سر دوتاشونم جیغ میزدم😁

خدابهت کمک کنه گلی میفهمم سخته شرایطت نگران نباش

الهی افرین بهت واقعا مرد باید درک داشته باشه
حق میدم هم تو خسته ابی هم شوهرت اونم دلش میخواد از کار میاد تو خونه ارامش باشه ولی بچه بزرگ کردن که بهمین راحتی نیست خیلی بالاو پایین داره باید فقط صبوری کرد
بخاطر دندونشه احتمالا لجباز شده

وای عزیزم میدونم چقدر سختته ان شاا... خدا کمکت کنه
دقیقا تعریف کردی یاد داییم افتادم اونم همینطوری داد میزنه پسراشم مثل خودش عصبی بار آورده الان پسر بزرگش باهش نمیسازه
زندایی منم مثل شما خیلی صبوری کرد
تا جایی که میتونی با همسرت صحبت کن
حتی شده تو تربیت بچت ازش کمک نخواه چون بچت عصبی بار میاد

چقد تو مث منی .شوهر منم دقیقا همینجوریه بخدا خسته شدم .شوهر من کلا خانوادگی همینجوریه. فقط خدا نظری کنه میدونم چقدر سخته .آن شاالله خدا هم شوهر تورو هم شوهر منو به راه راست هدایت کنه

آخ آخ شوهر منم اینطوری یکی از قل هام خیلی داد میزنه همش میگه اخر من اینو میکشم یا سیمان بیارم بریزم تو حلق یا بلندش میکنه پرتش میکنه منم زودی بچه رو بغل میکنم ک دادش کمتر بشه میگه تقصیر توعه پوروش کردی میگم مگه بچه ده ماهه این چیزا رو میفهمم .یا دختر بزرگم ک ۳ سالشه رو سر هر چیز کوچیکی میرنه .واقعا ی موقعه ها از دستش جیگرم خون میشه و از ته دل نفرینش میکنم ک با بچه هام اینطوری میکنه .میگم تو مسئولی در قبال این بچه ها اینطوری رفتار نکن من و تو آینه بچه ها هستیم از ما یاد میگیرن برمیگرده چرت و پرت تحویلم میده واقعا موندم با شوهرم چیکار کنم .

عزیزم خدا حتما بهترینارو سر راهت میزاره چون صبوری.خیلی سخته واقعا حق داری با اینکه همسر من سعی میکنه همراهم باشه و کمک کنه و...ولی چون نه مثل ما مادرا صبورن نه بلد حرصم درمیاد که چرا فقط مادر بیچاره باید همه کارارو بدوش بکشه ادم دلش واسه خودش میسوزه یوقتایی.
ولی نذار داد بکشه سر بچه گناه داره کوچیکه عوارض بدی خدانکرده براش میمونه.بدترین چیز داد زدنه اونم بچه یکساله.اخه چیزی حالیش نیست زبون نداره که بگه باید با گریه بفهمونه

عزیزم، چه مامان صبور و قوی هستی
خوش به حال مهراب ک همچین مامانی داره
مطمئنا خدا هم کمکته بهت تحمل و صبر بیشتر میده
موقع هایی ک همسرت آرومه. با دلیل و منطق براش توضیح بده ک داد زدنش همه چی رو بدتر میکنه اثر مخرب رو تربیت بچه داره. و اینکه بچه پسره دو روز دیگه همین برخورد رو با باباش میکنه

عزییزم🥹🥹
حالا شوهر من اگه من یکم عصبی بشم و صدامو ببرم بالا میگه آروم، پیش بچه داد نزن.
خیلی توی شخصیت بچه اثر میذاره.

عزیزم اینک واسه یه جیغ وگریه پسرت انقدر عصبی میشه ونمیتونه خودشوکنترل کنه پس بزرگ شدباشیطنتاشوبازی کردن‌اش وسروصداکردنش چیکارمیخوادبکنه

سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱۳ ماهگی
سلام
در مورد یه مطلبی خیلی وقت بود میخواستم اینجا بگم وقت نمیشد خیلی از اطرافیان خانواده دوست همه هر سری من رو میبینن میگن چرا تو سره کار نمیری ولی یکی فکر نمیکنه اول اینکه من خودم شعور دارم برای این قضیه و فکر کردم در موردش و دیدم من اینجا تنهام و پسرمم نمیتونم به کسی بسپارم و خیلی برام مهمه تربیته مهراب و غذا خوردن و همه چیزش و مهدکودک و پرستار و همه چی هم تحقیق کردم و علاقه ای ندارم بهش اونم الان چون الان سن حساسه مهراب سنی که هر لحظه من رو میخواد کنارش باشم بغلش کنم درد داره من آرومش کنم اینکه من به فکر خودم باشم و بگم خب من وقتم رو بچم نگیره پس من چرا بچه آواردم؟با اینکه تمام همکارام میدونن چه تهران چه یزد من شدیدا عاشق کارم بودم و هستم در حدی که من علاقه ای به ازدواج نداشتم چون گفتم من با کارم ازدواج کردم ولی ازدواجم کردم شوهرم گفت مانع کارت نمیشم و اذیتت نمیکنم .من عاشق کمک کردن به مردم و خوب شدن مریض ها بودم .الانم از نظرم بزرگترین مسئولیت گردن منه بچه داری مسئولیت کمی نیست مسئولیت بچه .اینکه خوب تربیت بشه و درست بزرگ بشه.من برای تک تک کارهای مهراب مطالعه میکنم حرفای روانشناس و دکتر گوش میدم نظر میپرسم که کار اشتباهی انجام ندم چون من کسی نیست چیزی بهم یاد بده خودمم و خدای خودم .کاشکی اطرافیان دست برمی‌داشتند از حرفاشون و دخالت ها و چرت و پرت گفتناشون و یکم فکر میکردن.که آی تو خودت رو حروم میکنی و...من بهم خوش میگذره کتار مهراب با مهراب بازی می‌کنم بیرون میرم و همه جا میرم شهربازی میرم نمیزارم ذره ای مهراب اذیت بشه چون من کنارشم .چون من وقتی فکر مادر شدن کردن وقتی رابطه کامل با همسرم انجام دادم فکر تک تک اینجاها رو کردم دوری از کار دوری از تمام کارایی که قبلا میکردم
مامان مهراب مامان مهراب ۱۳ ماهگی
سلام سلام به همگی من اومدم مهراب خوابیده منم آبگوشت بار گذاشتم خودمم دراز کشیدم رو مبل یکم .از صبح داشتم بدو بدو بازی با آقا مهراب میکردیم .چقدر خوبه مهراب هست که میتونم مثل بچگی هام کلی بازی کنم با سه چرخه بیرون میبرمش کلی دوتایی میگردیم آقا مهراب عاشق سرسره هستش بره رو سرسره پایین اومدنش با جیغ و گریست 😂حالا میخواستم یه سری دوستای گهواره ایم رو با یه عنوانی معرفی کنم اینجا😅شما هم این چالش رو بزارید تو تاپیکتون بانمکه
مامان وروجک مامان خوشمزه انقدر عکس غذاهاش خوشمزست
مامان گیسو مامان پر انرژی و خستگی ناپذیر و خوش هیکل
مامان نفس(ناهید یزد)زیادی فعاله هر وقت دیدمش در حال بدو بدو بوده مثل نفس یکجا واینمیسه😂
مامان پرنیا(فاطمه)زیادی حرصم میده دوست دارم بزنمش فقط😂
مامان دلسا(مهسا)آرومترین دختر روی زمین این بچه از دیوار صدا در بیاد از ایشون در نمیاد خونسرد خونسرد😂😂عشق منه دخترشم مثل خودشه
مامان دلسا (شکیبا)این دختر رو باید دست و پاش رو ببندم با وجود دختر یکساله و حامله شدنش یکجا بمونه و خیلیم با سلیقست
مامان نلین(هنگامه)خیلی مهربون و آرومه زیادی این دختر و خیلی با حوصله
مامان مانی(سحر)یکم بی حوصلست زود جوش میاره ولی خیلی گله
مامان نیکان(ندا)مامان تو دار و با آرمش کارهاش رو میکنه و باید گفت بهش مامان کلاس اولی دخترمون همش داره مشق مینویسه😂
مامان سپهراد(سحر)زیادی با سلیقست زیادی خیلی زیاد 😍😍
مامان ارس(نسترن)مامان گرونیه😂😂دنبال چیزهای گرونه این دختر
مامان اسم پسرش رو یادم رفت آرتین بود یادم نیست😂اسمش سهیلاست
بچم دوست داره بیاد یزد کسی نمیارش😂
مامان آیه(محبوبه)همش می‌ترسه حامله باشه .اسمش رو باید گذاشت مامان بی بی چک .دعوام نکنه صلوات😂