۱۴ پاسخ

عزیز دلم بارداری شیر به شی همینجوریه منم شرایط شما را دارم البته من هفته ۳۸ هستم و آخراشه ولی وحشتناک ترین روزها را توی این بارداری گذروندم و بخاطر هماتوم و جفتم‌پایین بود نمیتونستم پسرما بغل کنم یا زیاد باهاش بازی کنم الان دوباره برگشته به کودکیش و همش نی نی میشه تا من بغلش کنم یا نازشا بکشم خیلی اعصابم خورده و عذاب وجدان دارم
هی‌بهم‌میگن عوضش راحت میشی ولی بنظر من اصلا ارزش این همه اذیت شدن تودم و پسرما نداشت و نداره واقعا ظلمه

ایشاالله ک بسلامتی دوران بارداری بگذرونی و این هماتوم لعنتی هم زود از بین بره هیچ خاطره خوبی از هماتوم ندارم من 🥲حالتو درک میکنم ک باید استراحت کنی ولی بچه کوچیک نمیزاره میدونم چی میگی
امیدوارم ک بخوبی برات بگذره
واسه حال منم دعا کن عزیزم ی مدته ک خیلی روحیم بهم ریخته🤲🫂

انشاالله بهتر باشی عکسی گذاشتی نی نی دختره درسته؟

این عکس نی نی توشکمته؟نی نی دخمله این انرژی مثبت واسه تو😍😍😍😍😍😍

جنسیت تودلیت چیه؟

میگذره گلم تحمل کن

ای جانم عزیزم ایشالا ب خوبی بگذره و حالت بهتر بشه

گریه و سروصدابخاطر تغییرات هورمونیه. فقط روحیه تو شادنگهدار. به خودت تلقین کن ک حالت خوبه شرایط خوبه بچه خوبه. همه چی عالیه.تامیتونی ذهنتو آروم کن

سخت نگیر دنیا رو
این روزام میگذره و تموم میشه خیلی زود...

انشاالله خدا کمکت کنه بهترین هدیه روداده بهت،دختر یا پسره??

خب کاش نمیذاشت باردار بشی

سلام واقعا سخت اگه همسرتون میتونن یا کسی هست بچه رو بسپار بهش و خودتون چند ساعت بخوابید وتوی خونه آهنگ شاد بذار اگه کتاب دوست دارید بخونید و کلا کارهای کوچیکی که حالتون خوب می کنه انجام بده

انشالله ک بهتر باشی عزیزم

🤕🤕🤕🤕🤕

سوال های مرتبط

مامان قندعسل مامان قندعسل ۲ سالگی
دختر من تازه ۲ سالش شده و چند وقتیه خیلی خیلی لچباز و یک دنده و بهونه گیر شده من قبلا خونده بودم ک سن ۲ تا ۳ سالگی سن همین چیزاس و سعی میکنم همه چیو بزاشتوضیح بدم و تا جایی که میشه سخت نگیرم
اما نمیخوامم سبک تربیتیش طوری باشه ک هرچی دلش خواست رو بتونه با گریه به دست بیاره
الان ک دارم برات اینارو مینویسم یک ساعت پیش ساعت خوابش بود ( از ۷ صبح پاشده بود) میدونستم سیذه بازیشو کامل کرده و مشکلی ندازه اما اصرار داشت از اتاق خواب بیایم بیرون و بریم تو اتاق بازی
منم مقاومت کردم که شروع کرد به گریع کردن اهمیت ندادم ( چون نمیخواستم حس کنه من با گریه تسلیم میشم ) ولی انقددددر گریه کرد ب هق هق افتاده بود و یه کم دیگه نزذیک بود استفراغ کنه بغلش کردم اومدم بیرون از اتاق تو بغلم خوابید 🫤🫤🫤😔😔😢😢😢
بماند ک یک ساعت خودم اشک ریختم ک چقد سنگ دلم مگه از من چی میخواست بماند ازعذاب وجدانی ک ولم نمیکنه اما سوالم اینه پس کی باید جلوی اینحور رفتاراشون وایسیم ؟ من هر وقت بخوام ایستادگی کنم دخترم دقیقا تا مرز استفراغ از شدت گریه پیش میره