مادر شوهرم میگه آرسان ۱۴ ماهشه دیگه نباید گریه کنه .. اینقدر بغلش کردین اینجوری شده 🤐😏
میگه بچه گریه کنه نباید بغلش کنی ک ..
ب شوهرم میگه مرد کی اینجوریه همش آرسان بغلته ...
بچه های ۱۴ ماهه شما گریه و بهونه ندارن ؟؟ بغلشون نمیکنین؟؟
اینقدر هم جوابشونو دادم دیگه حوصلم نمی‌کشه پا شدم آرسان رو بغل کردم اومدم تو اتاق ...
بچم ده روز اذیت نه غذا میخوره نه هیچی ... نمی‌دونم چی میخان از جونش ..
خداروشکر شوهرم اصلا گوش نمیده ب این حرفا ..
خواهر شوهرم عصری اومده بود تو این سرما می‌گفت آرسان رو ببرم خونمون شوهرم گفت نه بابا سرد می‌گفت میزارمش تو‌ پتو 😳😳😳
آخه بگو چرا اصرار میکنی ...
بعد شوهرم اومد تو اتاق گفت دیدی جوابش کردم خودم گفتم الان ببره هاپو میشی 🤣🤣🤣🤣
گفتم دستت درد نکنه
گفتم چرا اینقدر اصرار دارن من نمی‌دونم .. می‌گفت خب عشقشه ...دوسش دارن از پسر خودش بیشتر دوسش داره
گفتم اینا الکیه باور نکن هیچکس بچه مردم رو بیشتر از بچه خودش دوس نداره ....
والا گیری کردم از دستشون

۲۰ پاسخ

همین ک شوهرت پشتته انگار دنیارو داری خیلیا اصلا اینجوری حمایت نمیشن و طرف خانوادشونن

چه حرفا مگ میشه بچه گریه نکنه🫤

چه غلطا
والا بچه منم گریه داره لج داره بی حوصلگی داره به خصوص الان که تو پروسه دندون در آوردن هستن و بی اعصاب
اتفاقا باید بیشتر بغلش کنی ببوسیش
مگه چند سال قراره اینقدری بمونن مگه چند سال میتونیم بی دلیل بوسشون کنیم

مادرشوهرم منم همش میگه بچه رو بزن بترسه دست به چیزی نمیزنه بزار گریه کنه رنگ چشاش که نمیره😣😣😣

من گیر کسایی افتادم که نه ویروس حالیشونه نه دندون میگن‌وای بچه لاغر شده حالا اینجا صبحونه کلا نمیخوره دو قاشق نهار دو قاشق شام میخوره فقط ولی تو خونه خودم قشنگ وقت میزارم و غذای مورد علاقه اش میپزم

وا چه ربطی داره البته که همش گریه می‌کنه 😐 هنوز خیلی کوچولوئن🥹🥹🥹🥹

خداروشکر که شوهرت پشتت هست

عزیزم این رفتارشون برای من فقط یک معنی داره اونم اینکه می‌خوان پسرشونو از مادرش جدا کنن و رو دست خودشون تربیتش بدن و فردا حتی بچه رو سر تو پر میکنن که بخواد اذیتت کنه و در کنار همه اینا دیگه حرف تو براش معنی نمی‌ده

رفت امدتو کم کن از ترسشون هیچی نمیگن

من ی ساعت پیش خواهر شوهرم به شوهرم
پیام داد گفت بچه رو بیار
.ببینم شوهرم بردش ی سالشه پسرم

بچه س دیگه. همه بچه ها مثل هم نیستن. یکی گریه میکنه یکی ارومه. کار خوبی میکنی تا میتونید بغلش کنید. اصلا بغلی بشه. مگه چندسال میتونید لذتشو ببرید.چشم بهم بزنید بزرگ میشه دل تنک این روزا میشید

چرا بهونه نمی‌کنن پسر من که مدام تو بغله همش نق میزنه
دخترمم همینطور
بچه ن دیگه
وا چه حرفا
نرو پیششون اذیت نشی عزیزم
بشین خونه ت

راست میگه دیگه الان برا خودش مردی شده همسن و سالاش سیبیل درآوردن نان آور خانواده شدن زن و بچه دارن این چه وضع بچه بزرگ کردنه 😏

فضولیش و کار ندارم مادرشوهره دیگ ی چیز باید بپرونه
ولی خاهرش از دوس داشتن میگ ببرم حالا دوس نداری ببره اون جداس بگو دوس ندارم بدون خودم جایی برع عادت میکنه بعدا اذیت میکنه

عادیه که پسر منم۱۸ماهشه گاهی گریه میکنه و دستشو حالت بغل میگیره که بغلم کن خصوصا پیش شوهرم
بچه کوچیکه خب نمیشه بهش بگی بشین و برو نمیشه بغل نداریم و ...
اتفاقا به منم می‌گفتن بچت چون خیلی بغلش کردین اینجوری بغلی شده هی به شوهرمم میگن بغلش نکن اذیت میشی خودت و بچه هم بغلی تر میشه😐

دقیقا من درک نمیکنم بچه های خودشون و دختر خودشون حرف نمیزنن به ما عروسا که میرسن عقل کل میشن
بچه ی خواهر شوهرم تا پارسال مامانش غذا بهش میداد چیزی نمیگفتن من به بچه ام غذا میدم میگن یعنی چی
بابا چیکار دارید یه سال دیگه دختر منم اصلا اجازه نمیده من غذاش بدم الان لازم دونستم خودم بهش غذا بدم

اتفاقا میگن اصلا ب حرفای بقیه کمیگن بغلی میشه گوش ندین ...
یه موجود بی پناهه ک شما پناهشین نیاز داره ب اغوش و محبت و توجه پدرو مادر
اتفاقا میگن بغل کنید تا میتونید

وا عزیزم مادرشوهرت مال چند نسل قبل تره این تفکرات سنتی و قدیمی دیگه برداشته شده،بچه محبت و امنیت میخواد.خیلی خوبه شوهرت پشتته،اما خودتم بگو نه . مرزگذاری کن .

بگو من صلاح بچه خودمو بهتر میدونم الانم حس کردم بچم به بغل نیاز داره بغلش کردم

شاید میخواسته با بچه خودش بازی کنه
ولی خب کار خوبی کردین
تو این دوره زمونه بچه نباید تنها بره خونه کسی

سوال های مرتبط

مامان کوشولو💙👣🥹 مامان کوشولو💙👣🥹 هفته سی‌وسوم بارداری
سلام دوستان گلم
دیشب رفتیم خونه پدر شوهرم
دوتا خواهر شوهر دارم
و با همسرم چهار تا بردارن
خواهر شوهرم بزرگم ۲۲ سالش هست و یه پسر شش ماه داره
خواهر شوهر کوچکم 15 سالشه
دیشب یهویی برادر شوهر مجردم گفت که میخای اسم بچه تون را چی بزارین ؟؟
منم گفتم مشخص نیست چندتا اسم حالا فعلا انتخاب کردیم
گفت چی ؟؟ گفتم کوهیار رادوین آرین آریشاه ...
گفت نه من میخام اسمش را بزارم
من بردیا انتخاب کردم
یهویی پدر شوهرم گفت اسم امام بزارین
مادر شوهرم یه چیز دیگه گفت
و همینطور همه نظر میدادن و میگفتن اسم های انتخابی شما هیچکدوم خوب نیس
هرکسی برای خودش نظری میداد در صورتی مه خواهر شوهرم گفت میخوام اسم پسرم را بزارم نیک هرکس گفت نذار آخر کار خودش را کرد
همچن جا انقدر اعصاب خورد شده بود
همسرم کلا ساکت بود اخرش گفت ممنون بخاطر نظر هاتون ما اینکه باید تصمیم بگیره ما هستیم 😂😂
و در نهایت گفت اسم انتخابی با خانم هست 🤣🤣🤣
یعنی قشنگ پنج دقیقه سکوت مطلق بود 🤣🤣🤣🤣
مامان دایانا مامان دایانا هفته بیست‌ونهم بارداری
این بهداشت چرا اینجوریه؟؟؟ یعنی هرچی فوش بود دادم امروز
چجوری بعضیا میرن بهداشت چکاپ های بارداری رو انجام میدن، یه مشت روانی ان.

امروز اولین بار رفتم بهداشت
اونم چون دکترم بهم گفت بپرس ازشون که واکسن کزاز کی زدی؟ ده سال گذشته یا ن

اول که رفتم طرف گفت ما نمی‌دونیم اصلا به سلامت، منم اومدم بیرون
شوهرم گفت یکم آروم باش اینا، رفت دوباره پرسید ازشون، بعد گفت بیا تو

گفتن بهم برم تو یه اتاق، سه تا زن، شوهرمم بیرون کردن، گفتن چند سالته گفتم ۲۵ ایم، گف خب پس ده سال شده، آستینتو بده بالا بزنیم، گفتم نه الان که نه، گفت چرا باید همین الان بزنی ، بعد واکسو در آورد هی گفتم نه، هی گیر داد، بعد دیگه گفتم باردارم نباید الان بزنم، دکترم گفته ماه ۸ بزنم، باز گفت همین الانه اومدی باید بزنی، پا شدم کارت ملی از دستش کشیدم اومدم بیرون از اتاق

دنبالم میدووه بعد می‌گفت داد میزد این خانومو بگیرید 😐😐😐
من باردار دوییدم زدم بیرون از ساختمون.
این چی بود آخهههه....
روانی ان بخدا