۵ پاسخ

الهی بچهههه
بیدار شدن جوجه رو بگیر دستت بگو نازشون کنن بگو نگا جوجه نازه ترس نداره
شاید نازش کنه ترسش بریزه

زهرا رفته بودیم پارک یه گربه پرید جلو هانا بچم نفسش از ترس رفت
اما کم کم خوب میشن هنوزم به گربه دست نمیزنه اما از دور الکی پیشی نازی نازی میکنه😂😂😂

بچه گناهی نداره .من زن گنده از جوجه ها عین چی میترسم

گرشام میترسه از جوجه
خودش خوشش اومد دید همه میخرن مجبورمون کرد بخریم آوردیم خونه ترسید

منم بودم یهو میانداختن میترسیدم

سوال های مرتبط

مامان سُهاجاانم😍 مامان سُهاجاانم😍 ۲ سالگی
خلاصه اگع دردام کمی میرفت منم خوابم میبرد از بس خوابم گرفته بود خالم نیشگون میگرفت اگه میخوای بخوابی بگو منم بخوابم😂😂یا بهت سوزن میزنم منم که از سوزن ترس داشتم زور میزدم ولی نمیشد که نمیشد خالم میگه موهاش پیداس چندتا زور خوب بزنی اومده تو بغلت🫠 گفتم وقتی پیدا از موها بگیرش بکشش بیرون🤣🤣 اینقدر خندیدن گفت الان اینجوری میگی بعد نمی‌خوای کسی چپ نگاش کنه زور زدم زدم اخر ساعت 2/10دقیقه بود که خانم سها بدنیا اومد وقتی بدنیا اومد بند ناف دور گردنش بود 🥺🥺 خلاصه شروع کرد گریه کردنو خالم نافشو زد بعد دیگه داد دست مادرشوهرم
مادرشوهرم تمیزش کرد لباس پوشوند قنداق کد خوابش برد بعد خالم دیگه جفتمو دراورد رحممو جمع کرد جامو عوض کرد رفتم خوابیدم گفتم اخیش راحت شدم که خانم از خواب بیدار شد مادرم درش اورد شیرش دادم شیر که نداشتم ولی خب میک میزد به بدبختی وزنشم موقع که بدنیا اومد 3کیلو بود
کمی بعد خالم خونریزیمو کنترل کرد گفت خداروشکر خونریزی نداری پارگی هم نخوردی
اینم از زایمان من که بچه رو خونه زاییدم🤭🤭
دومی هم ان شاءالله خونه میخوام بدنیا بیارم