سوال های مرتبط

مامان آیلین🩷هامین💙 مامان آیلین🩷هامین💙 ۱ ماهگی
دیشب یا همسرم خونه ی اقوام شوهر بودیم دخترعموهاش هشت و شش ساله بودن با هم بازی می‌کردن و دختر من که چهار سالشه خیلی تلاش میکرد که باهاشون بازی کنه و هر بار از سمت اونا پس زده میشد طوری که دخترم اومد گفت فلانی و فلانی گفتن با ما بازی نکن که این حرف رو شوهرم هم تایید که گفتن که دخترم یکدفعه دیدم اومد پیشم نشست گفت اصلا من با همین یعنی داداش کوچیکش بازی میکنم خیلی دخترم ناراحت شده بود طوری که دایم میومد می‌گفت مامان بریم خونه که بعد از چند دقیقه که ناراحتی عمیقش رو دیدم به همسرم گفتیم و برگشتیم .این اولین بارش.ن نیست همیشه همین بوده اون هشت ساله که اینقدر گوشت تلخه و از شانس دختر منم خیلی دوسش داره هر وقت با هم یک جاییم دختر من هر چی اسمش رو صدا می نه یک کلمه جواب نمیده .به نظرتون غیر از این که بخوام کلا روابطم رو قطع کنم راه حل دیگه ای هست باز قبلا که پسرم نبود من خودم تو این جمع ها حواسم به دخترم بود و خودم میرفتم پیششون تا به خاطر حضور منم که شده با دخترم بازی کنند ولی الان تو مهمونی چون پسرم کوچیکه مجبورم حواسم به پسرم باشه و دیشب دیدم دخترم چقدر ضربه خورد .البته هم من و هم همسرم احتمال می‌دهیم که حاریم به دخترش یاد داده که با دختر من اینطوری رفتار کنه و دختر هشت ساله هم به دختر شش ساله یاد میده که اونم با دختر من بازی نکنه