۴ پاسخ

من دغدغه تفریحاتمو دارم،کارم،دوستام،تنهایی با شوهرم تفریحاتمون،رسیدن به خودم،از نداشتن اینا خیلی خستم،حمام باید زودی بیام دستشویی با صدای جیغ بچه میرم و میام،خیلی خستم از مادری ولی بازم عذاب وجدان میگیرم و میگم خدایا ببخشید ناشکری نمیکنم

منم دقیقا همین حال رو داشتم و دارم

دیگه هر دوره ای دغدغه مخصوص به خودش رو داره.مرحله به مرحله…

دقیقا من همه دغدغم زایمان بود فکر. میکردم بعدش خیلی باکلاسانه بچع داری میکنم و به خودم میرسم😂

سوال های مرتبط

مامان 👶🏻🤱🏻 مامان 👶🏻🤱🏻 ۱ ماهگی
خب خانم ها امشب میخوام از تجربه هام بگم
من هم تجربه زایمان سزارین با بی هوشی رو داشتم هم با بی حسی

بی هوشی ک تو اتاق عمل و حتی تو ریکاوری و حتی وقتی میای تو بخش برای چند ساعتی هیچی نفهمیدم ن درد ن حتی محیط رو
بعد از بی هوشی هم درد هام ک شروع شد خیلی شدید نبود وقتی میخواستم بشینم یا سرپا بشم امان از اون لحظه ک هیچ حرکتی نمی تونستم بکنم هیچی و درد خیلی شدیدی داشتم ولی بدن درد نداشتم مثل درد شونه یا پهلو

بی حسی
تو اتاق عمل آمپول بی حسی واقعا زدنش درد نداره از آنژیوکت هم کمتر درد داره اون حسی ک میخوای تو عمل بشی و تو اتاق عمل کاملا داری میبینی واقعا عذاب آور و ترس آوره
اینو بگم ک فقط پاهات سنگین میشه و ناتوانی از تکون دادنش وگرنه بخیه زدن فشار های روی شکم رو کاملا حس میکنی
تو ریکاوری ک بدتر درد داری
تو بخش هم ک چی بگم همچنان درد داری و اون سنگینی پا ک از همه برای من وحشتناک تر بود
روز بعدشم عوارضش شروع شد شونه ام ک داشت می شکست و پهلوم ک خیلی درد میکرد
ولی خیلی زود سرپا شدم برای بلند شدن و راه رفتن واقعا درد کمی داشتم و از همین بابت هم خوشحال بودم

ولی اگ به عقب برگردم بازم بی هوشی انتخاب می‌کنم
آهان اون ماساژ رحمی ک تو ریکاوری هست با بی حسی خیلی دردناک خیلی ولی بی هوشی نه برام اونقدر هم درد نداشت