۶ پاسخ

عزیزم شب قبل خواب یکم ابنباتش زده سردیش نشه

نگران نباش عزیزم
از ته ته قلبت بسپار بخدا
یجوریه که وقتی مادر باردار میشه خدا بقیه‌ی اعضای خانواده رو هم همراه و آماده میکنه


شاید چند شب اول یکم اذیت کنه اما خودتو نباز نزار بچه دو هوا بشه
بزار عادت کنه هم بچه هم همسرت


سوره‌ی والعصر رو هم بخون به خودتون و پسرت فوت کن که همه‌تون آرامش داشته باشید

چقد زود می‌خوابه ماشالا
گلم از ساعت چند بیداره و چقد میخوابه؟
من هنوز مشکل خواب دارم😁

خانوادت نمیتونن سر زایمانت بیان کمکت آرسان هم نگهدارن؟

آخی عزیزم انشالله ک خیره

آرسان چقدر وقتشه؟

سوال های مرتبط

مامان Arsan & Aysoo🐹 مامان Arsan & Aysoo🐹 هفته نوزدهم بارداری
مادر شوهرم میگه آرسان ۱۴ ماهشه دیگه نباید گریه کنه .. اینقدر بغلش کردین اینجوری شده 🤐😏
میگه بچه گریه کنه نباید بغلش کنی ک ..
ب شوهرم میگه مرد کی اینجوریه همش آرسان بغلته ...
بچه های ۱۴ ماهه شما گریه و بهونه ندارن ؟؟ بغلشون نمیکنین؟؟
اینقدر هم جوابشونو دادم دیگه حوصلم نمی‌کشه پا شدم آرسان رو بغل کردم اومدم تو اتاق ...
بچم ده روز اذیت نه غذا میخوره نه هیچی ... نمی‌دونم چی میخان از جونش ..
خداروشکر شوهرم اصلا گوش نمیده ب این حرفا ..
خواهر شوهرم عصری اومده بود تو این سرما می‌گفت آرسان رو ببرم خونمون شوهرم گفت نه بابا سرد می‌گفت میزارمش تو‌ پتو 😳😳😳
آخه بگو چرا اصرار میکنی ...
بعد شوهرم اومد تو اتاق گفت دیدی جوابش کردم خودم گفتم الان ببره هاپو میشی 🤣🤣🤣🤣
گفتم دستت درد نکنه
گفتم چرا اینقدر اصرار دارن من نمی‌دونم .. می‌گفت خب عشقشه ...دوسش دارن از پسر خودش بیشتر دوسش داره
گفتم اینا الکیه باور نکن هیچکس بچه مردم رو بیشتر از بچه خودش دوس نداره ....
والا گیری کردم از دستشون
مامان آرام👼🍓 مامان آرام👼🍓 هفته سی‌وپنجم بارداری
انقدر دلم گرفته و پره که با اینکه میدونم کسی زیاد جواب نمیده اینجا ولی مینویسم ک خالی شم....
من سه شنبه سرکلاژ شدمو دوروزه ک اومدم خونه استراحت مطلقم در حد دسشویی بلند میشم هنوز دوروز کامل نگذشته انقدر حرف شنیدم که عصر انقدررر گریه کردم ک سرشب تاحالا سردردم خوب نشده....چون قبلا زایمان زودرس شدم الان سرکلاژ شدم تو بیمارستان مادرشوهرم میگفت یعنی عیب از تو بوده ک قبلی نمونده یا امشب یکی از فامیلا اومده عیادت میگه پس شما دیر بچه دار شدین مشکل از تو بوده پس در صورتی ک خودمون نمیخاسیم بچه😭😭با جاریم باهم باردارم امشب دعوتشون کرد شوهرم ک مثلا حالا سر میزنن شامم بمونن از همون اولی ک اومد مثل جغد نشست یه گوشه نه احوالپرسی هیچییی یعنی هیچیاااا شامم ک نخورد بعدم که نشسن بدا من تعریف میکنن فلانی با سرکلاژم به اخر نرسیدو فلان واقعا روحیم داغونه فق میخام گریه کنم امشب به شوهرم گفتم اگه این یکی ام نمونه من طلاقمو میگیرم اشک اونم دراوردم😭
من میدونم به چینش خدا اعتماد دارم ک کمکم میکنع و بچمو سالم بغل میگیرم ولی اخه این حرفا چیه این دل شکستنا براچیه 😭😭