۸ پاسخ

اینم پذیراییم ولی هیچ وقت خونم کثیف نبوده شما همه چیتو گذاشتی برای بچه خودتو خونتو نیازتو شوهرتو یادت رفته سخت نگیر بچه بزرگ میشه بچه بذار مقداری ازاد باشه همش به خودت نچسبونش

تصویر

این اتاق خوابم

تصویر

عزیز منم بچه کوچیک دارم اینم از اشپزخونم

تصویر

یکبار ک پسر خواهرش چیزی گفت هم جلو شوهرت بگو فک کنم ژنتیکن دوست دارین تو کار دیگران دخالت کنین

سلام مامان ملیکا جان همه ما همین هستیم من مستاجرم خونم یه خوابه دخترم یکسال و نیم من هر روز دارم خونه رو تمیز میکنم بازم اخرشب میشه همون اش و کاسه من اینقدر وسواس دارم مثلا میگم هر چی آدم برمیدارده بزاره سرجاش شوهرم یکم تنبله ولی دوست دارم از الان تو این سن به دخترم آموزش بدم خیلی سخته تا یاد بگیره

بهش بگو زیاد تحت فشاری بیا خودت بچه رو از پوشک بگیر ببینم میتونی یا نه!
اون بچه ها هم چقدر بی ادبن
فقط رشد کردن تربیت یادشون ندادن!

اگه راهی پیدا کردی به منم بگو یه همچین چیزی دارم....مردی که نمیتونه مدیریت کنه ودهن بینه اینا هرچی منو تو بگیم باورندارنداصلا گوش هم نمیدن چون مادرخواهرشون گوششونوپرکردن واونا هم حسابی

چقدر پررو بچه خواهرشوهرت

سوال های مرتبط

مامان فندوق مامان فندوق ۱ سالگی
خانوم ها کمک واقعا دیگه کم اوردم شما بگین من چیکار کنم امروز پدرشوهرم اومد دخترمو برد خونشون که نزدیک همیم تو ی کوچه بعد نیم ساعت اومد که آره چرا به بچه غذا نمیدی خونه ما اومد گشنه بود ی کیک گرفتم همیچن خورد من گریه ام گرفت چرا به بچه غذا نمیدی گشنه میزاریش چون غذا نمیدی بهش نمیرسی لاغر مونده بده بخوره از این حرفا منم اصلا شوکه شدم یعنی چی این حرفا گفتم من به بچم خوراکی نمیدم چون خیلی بد غذاس اگه خوراکی بخوره غروب دیگه شام نمیخوره گفتم خودم خوراکی نمیدم که شام بدم بخوره من امیشه سر غذا خوردن دخترم انقدر حرص میخورم بعد شوارمو صدا کردم گفتم بیا ببین بابات میگه به نفس غذا نمیدم گشنه نگهش میدارم شوهر اکمد گفت این چه حرفیه میزنی مگه میشه ادم به بچه خودش غذا نده از این حرفا منم گریم گرفت گریه کردم کلی شوهزم گفت ولش کن اهمیت نده من میدونم تو چقدر رو بچه حساسی ولی من دلم بدجوری از دستش شکست واقعا نمیدونم چطور به خودش اجازه میده همچین چیزی بگه مگه میشه ی مادر بچشو گشنه نگه داره اخه شب هم داشتیم از هیت میومدیم مادر شوهرم صدای دخترمو که شنید درو باز کرد ی کلوچه دستش بود به دخترم گفت بیا بهت قاقا بدم گشنه نمونی منم اصلا اهمیت ندادم رفتم تو خونه شما بگید من چی بگم به اینا
مامان نفس مامان نفس ۱ سالگی
مادرشوهرمو دوروزه بردن بخاطر قلبش آنژیوگرافی فردا مرخصش میکنن دخترشم امروز میاد چون راه دوره میاد ۱ هفته بمونه و بره خونش منم چون با مادرشوهرم زندگی میکنم همه میگن وظیفه توعه که بهشرسیدگی بکنی منم دوتا بچه دوقلو دارم واقعا سختمه به جز من عروس بزرگشم هست که بیکاره والا همش با گوشی با ایل و طایفش حرف میزنه منم از کار کردن حتی نمیتونم سرمم بالا بگیرم از صبح هیوی نخوردم از بس کار داشتم همین الان نشستم یکم دیگه بچه هام خوابیدن گفتم یکم استراحت کنم از پا افتادم دخترشم که وقتی میاد اینجا هیچ کاری نمیکنه بخدا همش میشینه من باید چایی بیارم نهار درست کنم شام درست کنم بیارم بخورن جمع کنم به بچه هام برسم میگه من اومدم اینحا استراحت نیومدم که کار کنم والا ماهم میریم خونه مادرم حداقل اون طرفی که توش غذا خوردیم رو از سفره برمیداریم یا نه اون طرف مقابل هم گناه داره بخدا نمیکن با دوتا بچه سخته براش
یه شوهر با درک هم میخواد که ادمو درک کنه خونشو از خانپادش جدا کنه که منم مثل اون یکی ها بیام دوروز رسیدگی منم بهش دوباره برگردم خونه خودم خدایا واقعا میبینی منو یا نه چبدر التماس کنم بهت چقدر به پات بیوفتم یه فرجی به حال منو بچه هام کنی ماهم گناه داریم به قران از پا افتادم دیگه خونه مادرمم که نمیتونم برم اینارو چیکار کنم میگن باید تو نگه داری کنی ازش چند روز دیگم عمل باز میکنن قلبشو 😩😩😩😔😔😔😔کلافم بخدا