۴ پاسخ

وااای چه جالب منم الان یه ساعت بیشتره پسرم با باش رفتن بیرون و همه کارام و کردم داشتم کتاب می‌خوندم

من دوست دارم خونمو مرتب کنم یک دوش بگیرم آهنگ بذارم و برای خودم مشغول تمرین کردن زبان انگلیسی باشم ولیکن با این شوهری که من دارم نه اهلشه دخترمو ببره بیرون نه میذاره دخترم بره خونه مامانم ابنا امروز انقدر زجه زد نذاشت بره خونشون 🫠🥲

من از خدامه که دخترم پیش باباش بمونه که من لااقل یکم قدم بزنم.یا مثلا با پدرش بره بیرون. ولی همیشه دخترم به من میچسبه.
به محض اینکه بره بیرون سعی میکنم تمیزکاری و مرتب کنم خونمو. یکم کتاب بخونم.

بخوابم

سوال های مرتبط

مامان راد مامان راد ۳ سالگی
سلام
من چند وقته روی عصبانیتم تمرکز کردم و موقعیکه عصبانی میشم
همونجا جلوی پسرم به خودم میگم
وااای من دارم عصبانی میشم و پا میشم میرم یه جای خلوت میشینم و با صداییکه پسرم بشنوه میگم
الان بهتره نفس عمیق بکشم
و شروع میکنم
بعد میگم بهتر دست و صورتمو با آب خنک بشورم و یکم راه برم

بعد از انجام این کارها میگم خب بهتره برم کارهامو انجام بدم
راد مامان شما هم بازی که دوست داری انجام بده

و این روش رو تقریبا از اول بهمن شروع کرده بودم

امروز اتفاقی داشتم اتاق خوابمو مرتب میکردم که صدای راد رو شنیدم
اسباب بازیش شکسته بود هم ناراحت و هم عصبانی بود
صداش اینجوری بود که
یکم راه برم بعد دستامو بشورم
میرم پیش ماما نفس عمیق بکشم

قشنگ بود برام، بعد از ۳ ماه هم روی من تأثیر خوبی داشته و هم روی پسرم
چون اینجور مواقع بچه‌ها قشقرق بپا میکنند و تا بیاد درست شه و … پدر و مادر هم کلی تذکر به بچه میدن و از طرفی اوضاع یکم بهم میریزه
شما چه کارهایی انجام دادید که تأثیر مثبتشو دیدید؟