۲ پاسخ

خدانگهش داره ..دختر من صلی علی سترکه یاد گرفته ولی بازبون خودش میگه😬😬😬

مسیح همش میخونه تو رو تا ریدم چشام باریدن میخاد بگه تو رو دیدم میگ ریدم😂

سوال های مرتبط

مامان آرشاوین مامان آرشاوین ۳ سالگی
یعنی کی میخواد همه چی رو روال بیوفته
از این ک هر روز صیح زود از خواب این بچه بیدارم میکنه خسته شدم
همیشه عصبیم،همیشه سردرد دارم ،یعنی کل روزمو بهم میریزه یکبار نمیشه من صبح با آرامش چشم از خواب باز کنم ،شبا ک ۱۰ ۱۱ میخوابه من باید ظرفارو بشورم ،یکم مرتب کنم خونرو بیهوش میشم ،چون بعدظهرا وقت خوابیدن ندارم، صبح هم ک دیگه بین ۷ تا۸ بیداره ،یا جیش داده ،یا گشنشه،یا کارتون میخواد ،یا بازی میخواد ،یا الکی جیع و داد میکشه ،موهامو میکشه ،میره آب باز میکنه لباسشو خیس میکنه،الان مجبور شدم بزنمش ،انقد ک روانیم کرده، یعنی با هرلحنی میگم آرشاوین بیا لباستو عوض کنم نمیاد ک نمیاد اولش با ناز و آرامش یکم بعد تند اصلا گوش نیمده حالا اگه باباش بود عین فرفر سریع میومد ،
احساس میکنم باید ی مدت جایی باشم دور از بچه و شوهر، وگرن زود نابود میشم، همیشه هم مثل افسرده هام حوصله جواب دادن تلفن ندارم حوصله صحبت طولانی ندارم منی ک عاشق گردش بودم ۱روز نمیتونستم تو خونه بمونم اصلا دلم نمیخواد پامو تو حیاط بزارم چ برسه بیرون،
بعضی وقتا میگم ناشکریه خدا بهم بچه و همسر سالم داده ناشکر نباشه اما گاهی میبینم دیگه خودمی وجود نداره چون صدمو گذاشتم تو زندگی ولی ب چشم نمیاد، یعنی شبا با درد پا کمرو گردن میخوابم صبحا هم با این دردا از خواب بیدار میشم 😮‍💨😮‍💨😮‍💨😮‍💨😮‍💨😮‍💨
مامان ایلیا مامان ایلیا ۳ سالگی
دیروز و امشب حرفایی از پسرم شنیدم ک قلبم رو لرزوندن

دیروز صبح خیلی آشفته بودم بابت اتفاقات دو هفته گذشته، با پدرم حرف میزدم و گله از همه چی
پسرم درحال بازی بود
با بغض و حرص ب پدرم گفتم اصلا بمیرم بهتره
در کسری از ثانیه پسرم سرش رو بلند کرد و با همون خنده وسط بازیش گفت یعنی من بدون مامان بشم؟
ی لحظه تمام وجودم خالی شد
ای وای ک من چرا حواسم نیست ک این کوچولوی من با ذره بین تمام رفتار و گفتار من رو بررسی میکنه
امشب ک داشتم میخوابوندمش طبق عادت و رفتار همیشگیش تند تند شروع کرد ب سوال پرسیدن و حرف زدن
یهو گفت چرا دیشب نبودی و مامان پری(مامان من) فقط بود
اصلا دیشب چنین اتفاقی نیوفتاده بود...
بعد کلی بالا پایین و سوال یهو گفت همون موقع ک بیمارستان بودی
باز دوزاریم نیوفتاد
دوباره گفت تو دیشب سرکار بودی بیمارستان
یهو جوری حالش بد شد و بهم ریخت .. بغض و گریه با صدای بلند
ایلیای من از شروع سه ماهگیش پرستار داشته
عاشق خاله مریم بود و هنوز هست
تو نقاشیش خاله مریم کنار ماست
ولی یعنی چقدر خلا نبود من رو حس کرده ک تو سه سال و نیمگی اینو میگه؟!
همیشه این موضوع برام درد بود الان دردش سنگین ترم شد...