۳ پاسخ

ببین دختر من ی شب پستونکش گم شد باباشم نبود که بره بخره منم گفتم نیست هاپو اومده برده برای بچش چد بار گفت اونقد بازی کردیم باهاش تا خسته شد و خوابید فرداشم چند بار گفت همون و گفتم دیگه نخواست پستونکاشم که پیدا شد قایم کردم که نبینه

یهو ازش بگیر پسر من معتاد پستونک بود یک روز گریه کرد یادش رف

هیچی دیگه سعی کن بدون پستونک بخوابونیش

سوال های مرتبط